گوگل و مغز ما

پیش نوشت: این مطلب یک نوع فرضیه‌ی شخصی است. برای آن مطالعه ی زیادی نکرده ام و تخصصی هم در این زمینه ندارم صرفا تجربه 5 ساله من در وبلاگ داری این ایده ها را در من ایجاد کرده. اصراری بر درستی آن ندارم چرا که میدانم تصوری که با حدسیات بوجود می‌آید میتواند خطاهای بسیاری داشته باشد. کلیت این نوشته حول نتیجه اول بودن در جستجوی گوگل است.
 راستش را بخواهید این حرف ها مثل حرف های فرش فروشی است که درباره انواع نقش فرش ها و طراحی ها چیز زیادی نمیداند اما با حضور طولانی در این صنف یاد گرفته چگونه فرش بفروشد به چه کسی بفروشد و چه فرشی مورد نیاز بازار است.
متن:

 - گوگل و الگوریتم نمایه سازی آن چیزی شبیه به ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات در مغز انسان است.

من احساس میکنم اطلاعات در مغز ما حالتی شبکه ای دارد. یعنی از نود یا گره و اتصالها تشکیل شده. هر مطلبی و موضوعی نوعی گره است. به همین نوشته تا الان دقت کنید. #وبلاگ، #گوگل، #مغز، #خطا، #جستجو، #شبکه و ... هر کدام گرهی در مغز ما هستند. در حین استقلال برای خود به عنوان یک گره مستقل خود میتواند به شکل یک گره با صدها ارتباط دیگر باشند. مثلا گره #وبلاگ را در نظر بگیریم. گره های دیگری که با آن ارتباط دارد و با شنیدن نام #وبلاگ میدانم که آن ها نیز حول این موضوع هستند در مغز من اینها هستند. یعنی #کنترل_پنل، #بازدید، #محتوا، #بلاگ_بیان #بروزرسانی. و دوباره هر کدام از این ها که میتواند ده ها ارتباط با موضوعات دیگر داشته باشد. گاهی برای این حالت اصطلاح ابرِ کلمات را هم شنیده ام. مثلا ابر کلماتی که پیرامون یک مفهوم وجود دارند.(این عبارت ابر است به معنای سحاب یا Cloud)
 - موضوعی که ارتباطات بیشتر و قوی تری دارد مهمتر است و راحت تر بازیابی می‌شود.
این پدیده در مغز ما مشخص است و با نگاهی به تجربیات شخصی، میتوانیم آن را حس کنیم. هر چی برای موضوعی بیشتر وقت بگذاریم و کمیت و کیفیت آن بیشتر باشد راحت تر آن را بیاد می‌آوریم. اما در جستجوی گوگل چطور این اتفاق می‌افتد. گوگل کلمات را در وبلاگ ما نمایه میکند. با گذشت زمان و مطالبی که از یک وبلاگ نمایه می‌کند متوجه می‌شود که در یک وبلاگ چه کلماتی اهمیت بیشتری دارند. و ارزش آن کلمات را در کلیت نمایه آن وبلاگ افزایش ‌می‌دهد. این را میتوان در ابزار وب مستر گوگل متوجه شد. گوگل این ارزشگذاری ها را از طریق لینگ های ورودی از منابع بیرونی نیز انجام می‌دهد. مثلا تصور کنید که ده ها سایت آدرس وبلاگتان یا ادرس یک مطلبتان را با عنوانی یکسان لینک کرده اند. اهمیت و ارزش آن کلمات برای گوگل در وبلاگ ما افزایش می‌یابد. در مرحله بعد این گره های وبلاگ ما هستند که در رقابت با گره های وبسایت های دیگر در رقابت قرار می‌گیرند تا رتبه های نتایج جستجوی گوگل را بسازند.
 - تکرار و پیوستگی نوشتن (بخوانید یادگیری) حول یک موضوع ارزش آن را افزایش می‌دهد.
وبلاگ شاهین کلانتری عزیز را در نظر بگیریم. (اگر در مورد نوشتن و نویسندگی در گوگل جستجو کرده باشید حتما به سایتشان خواهید رسید. مدتی حدود یک سال و نیم است که نوشته های‌شان را دنبال می‌کنم. شاهین هر روز و بطور پیوسته برای یک مدت طولانی راجع به انواع موضوعات صحبت کرده که اکثرا این نوشته ها پیرامون نوشتن و نویسندگی است.
به برخی از آخرین نوشته هایش دقت کنید:
آرامش لازم برای داستان‌نویسی
مراحل نویسندگی: از ترس تا عشق
چرا وبلاگت بروز نمی‌شود؟
این پیوستگی و تکرار بار ارزشی نوشتن و ابر مفهومی پیرامون آن را در این وبلاگ و همینطور برای گوگل بسیار ارزشمند کرده و حالا اینطور است که نتیجه ی اول را به خود اختصاص داده. این همت و اراده و داشتن برنامه شاهین واقعا برایم قابل ستایش و آموزنده است.
 - وقتی مغزمان توسعه پیدا می‌کند ارزشمند و قابل احترام می‌شویم. وبلاگمان (بخوانید مغزمان) برای گوگل هم همینطور است.
این را شاید بشود همان رنک گوگل هم دانست. وقتی رنکت در گوگل بالا رفت، آن وقت است که گوگل برایت احترام قائل می‌شود. آنوقت هست که حتی حرف های مفتمان هم می‌تواند برای ساعاتی یا روزهایی و شاید هم مدتی طولانی تر در صدر نتایج باشد! یعنی در کلیدواژه هایی که در وبلاگم ارزشگذاری کمی شده اند و شاید من از قبل در مورد آن ها هیچ صحبتی نکرده باشم بخاطر این رنکینگ به رتبه های بالاتری می‌رود. یا به عبارت دیگر وقتی موفقیت موفقیت می‌آورد. می‌دانم پول بود! اما موفقیت هم می‌شود :)
برای طولانی نشدن مطلب به همین جا فعلا بسنده می‌کنم. شاید بعدا در موردش بیشتر نوشتم. هر چه می‌گذرد شواهد بیشتری در تایید این شباهت پیدا می‌کنم.


پی‌نوشت: در پیش نوشت نگفتم وبلاگ نویسی چون مدت زیادی از این پنج سال فقط وبلاگ داری می‌کردم و به عبارتی مولد محتوا نبودم