جایی برای مرور زندگی

۹ مطلب با موضوع «گزارش ها» ثبت شده است

گزارش سال 1397

امروز آخرین روز سال 1397 هست. خیلی زود گذشت. میدونم اما با این حال یکی از طولانی ترین سال های عمرم در این 24 سال بود. دلیلش رو هم خوب میدونم. اینکه اول سال ترسیدم و یکم آینده رو دیدم و سعی کردم به خودم تکونی بدم تا از این رودخونه ی جاری شده که 24 سال توش زندانی بودم خارج بشم. هنوز خارج نشدم ولی خب حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم دستاوردم این بوده که حالا میدونم تو چه وضعیتی قرار گرفتم و کجای این رودخونه قرار دارم.

خلاصه کردم 365 روز گذشته در یک صفحه ی وبلاگ و اون هم در یک بار کار دشواریه. اما خب تا جایی که بتونم سعی میکنم جامع بگم و بگذرم.

کتاب خوندن:

اوایل امسال نشستم و تعداد کتابهایی که سال 1396 خونده بودم رو درآوردم شد حدود 17 کتاب، با خودم قرار گذاشتم که این مقدار رو امسال بیشترش کنم که حالا این عدد رسید به 24 کتاب. من در اوایل سال که پار انرژی بودن گاهی روزها 50 تا 70 یا هشتاد صفحه کتاب میخوندم. داخل پرانتز بگم نه اینکه هر روز. بلکه شاید یه هفته اینطوری بود. اینو میگم چون خودم میدونم چطوری خوندم و هرکی این گذارش رو بخونه ممکنه فکر کنه چه آدم کتابخونی. من شاید در 70 در صد از روزهای امسال یک صفحه هم نخونم. که اکثرا هم در همون 9 مال اول سال بود. در سه ماهه آخر تقریبا این مقدار بشدت کم و کمتر شد. با این حال از این که این مقدار بیشتر از پارسال هست خوشحالم. جالبه تا همین چند دقیقه پیش وقتی فکر میکردم از خودم ناراحت بودم.

نوشتن:

امسال برای من سال پر نوشتنی بود. از سال قبل که حتما بیشتر بود. اوایل امسال مجموعه گزارش هایی رو مینوشتم. این کار روز هر روز انجام میدادم و تقریبا برای 40 روز ادامه دادم و بعد کنار گذاشتم. دلیلش رو هم یادم نیست ولی دیدم که خیلی خسته کننده شده. توش هم چیز خاصی نبود غیر از ماجراهایی که توی طول روز میگذشت و کارها و تصمیماتی که میگرفتم. خاطره نبود بیشتر تو سبک گزارش بود. بعد ازاین گزارش ها حدود 16 تا نامه نوشتم به دوستم. اون هم تموم شد. بعد چند روزی به خودم نامه می‌نوشتم که اون رو خیلی زود بی انگیزه شدم و در نتیجه کنار گذاشته شد. نوشته های کاغذی کنار گذاشته شد تا همین ماه پیش که دوباره چند تا نامه اینبار برای خدا نوشتم. چون احساس میکردم از خدا فاصله گرفتم و دور شدم.

نوشته های وبلاگی اما از شهریور به صورت جدی شروع شد. جرقش هم یاد نیست اما تا قسمت زیادی مرتب و هر روز نوشتم. غیر از این چند روز آخر سال که گاهی وقفه میفتاد.

سلامتی فیزیکی:

من نسبت به سلامت فیزیکی چندان برنامه ای نداشته و ندارم. لااقل امسال نداشتم. نه این که برام مهم نباشه، فقط کمتر بهش فکر میکنم. و در نتیجه کمتر هم بخاطرش سپاسگذارم. امسال باشگاه نرفتم. گاهی خونه تمرین و ورزش میکردم. اوج برنامه برای ورزش پیاده روی های صبح بود که دقیقا یادم نیست چه روزهایی بود اما برای یک هفته یا دو هفته روزی دو-سه ساعت پیاده روی میکردم. روزی تقریبا ده کیلومتر که عدد کمی نیست. یکی از یادگارهای من از این دوران این بود که کرج رو بهتر شناختم و نقشه کرج تو ذهنم شکل گرفت و بزرگتر شد. آخرین برنامه ورزشیم هم حدود دو هفته طول کشید که اونم طول خونه بود و روزی حدود 20 دقیقه ورزش میکردم.

با کمک برنامه pacer امسال تعداد قدم هایی رو که برداشتم حساب شده. امسال حدود 3 میلیون قدم رو به همراه گوشیم برداشتم که میشه حدود 125 هزار کالری، و تقریبا 1050 کیلومتر. و در کا حدود 15 هزار دقیقه در حال قدم ردن بودم. این اعداد در ظاهر بزرگه اما یادمون باشه که نتیجه 365 روزه. بازم باید مدام و مدام و مدام اثر مرکب رو به ذهنمون بیاریم. این اعداد به هیچ دردی نمیخوره غیر از این که سر سال به خودمون بگیم و خوشحال بشیم. لطفا اگر خوندین به هیچ وجه اینها رو معیار یا مقایسه نکنین. همین که برید و این برنامه رو نصب کنین و بذارید حساب کتاب زندگی در پس زمینه محاسبه بشه برای من باعث خوشحالیه.

سلامت روانی:

این از اون مواردیه که توش به چیز خاصی هم رسیدم و هم نرسیدم. رسیدم چون بارها در این یک سال در مقاطعی فهمیدم چه چیزی باعث خوشحالی، ترس، حس خوب، صمیمیت و ... آدم میشه اما بعدش فهمیدم که همون یافته چقدر میتونه بی فایده باشه. توی ذهنم ستونهای استواری شکل نگرفته ولی فهمیدم که به این ستونها نیاز دارم تا بتونم سالهای سال سلامت روان خودم رو تضمیم و تامین کنم. گزارش این بخش از بخشای قبلی سخت تره. میدونم داشتن دید واقعی و به قول آقای هانس رازلینگ Factfullness بودن چقدر برای ما خوبه. امسال تو این مورد به موفقیت خاصی نرسیدم ولی شناخت بیشتری پیدا کردم. به یه نتیجه خوب هم رسیدم. خونه نشستن و و سر خودم رو گرم کردن برای درک دنیای واقعی کمک زیادی نمیکنه. به عبارتی فایده نداره در مورد بازاریابی کتاب بخونی اما پات رو از کتابخونه بیرون نذاری تا در جهتش کاری کنی. موازنه عمل و علم رو هم در آقای ادوارد دبونو و کتاب هاش دیدم که ساده ترین بازی ها رو به اصول زندگی و فکر کردن ما وصل می‌کرد و درس میداد. عمل در یادگیری رو خیلی خوب یاد میده و توصیه میکنم حتما کتابهاش رو بخونید. الان بعد از حدود 2 ماه هنوز اون بازی هایی که درس داد رو خوب یادمه.

رشد:

ما آدم ها وقتی بزرگ میشیم یک جایی اون بچه ای که درونمونه رو بذاریم کنار و وارد دنیای آدم بزرگ ها بشیم. من امسال این حالت رو کم تجربه کردم. شاید حدود 3-5 بار. یه ضرب المثلی هم هست که میگه kill the boy. توصیه بینظیریه. ما گاهی باید بچه ی درونمون رو بکشیم تا بزرگ بشیم. اگر نکنیم، شاید بزرگ بشیم اما بچه بمونیم. مثل فردی که پشت دوستش غیبت میکنه. این رفتار وقتی بزرگ بشیم برای ما یه رفتار منقرض شده میشه و باید باور کنیم تا زمانی که نکشیمش اون رفتارها در درونمون باقی میمونه. این بچه ربطی به اون خصلتش که مربوط به لذت بردن از زندگی و آزاد زیستنه نیست. منظور جرکت هاییه که نه اخلاقیه و نه پسنیدیده.

اهداف:

اهدافی بنظرم قشنگن که دنبال بشن و به پایان برسند و تموم بشن، بعد بشینیم خودمون رو یه چیزی مهمون کنیم و بریم سراغ هدف بعدی. اهداف از این جنس توی امسال خیلی کم داشتم. کارهای مختلفی بود اما تا جایی پیش میرفت که عادی میشد و کنار گذاشته میشد. نمیتونست اون شارژ و انرژی لازم رو برای کازهای بعدی درست کنه.

میگن وقتی بشینی و به زندگی و کاری که قبلا فکر کنی و ازش درس بگیری برد کردی. من اهدافم اهدافی نبود که مربوط به کار و زندگی باشه. جنس اهدافم با اهداف دیگران فرق داشت. همه ی هدف ها ارزشمندن چرا که هر حرکتی بهتر از حرکت نکردنه. امسال جنس اهدافم اهداف جامعه پسند نبود. اهداف قابل ارائه به دیگران نبود. این هم خوبه و هم بد. این اهداف مثل این میمونه که سرت رو توی لاک خودت بکنی و سعی کنی با دقت ببینی و بدیش هم اینه که فقط سرت توی لاکت باشه و جای دیگه رو نبینی و در موردش ندونی و ارتباطی با جاهای مختلف نداشته باشی. قابل ارائه بودن و غیر قابل ارائه بودن بنظرم بهترین توضیحه. امسال اهدافی که بشه اونها رو توی رزومم بذارم کم بود.

روابط:

ما گاهی برامون تعداد روابط مهمه و گاهی کیفیتشون. امسال یه دوست با کیفیت دارم که بودنش برای همه لازمه. منظورم دوست دختر یا پسر نیست. منظورم رفیقه. از بودنش راضی ام و خدارو شکر میکنم.

اینجا گزارشم رو تموم میکنم. یکسال رو خلاصه کردن الان بنظرم کار خیلی سخت تری شد. اگه بدون خلاصه نویسی بخوام بگم شاید حدود ده صفحه ای مطب رو بشه توش پر کرد. از بعضی از این حرفها میتونم نتیجه گیری هایی کنم ولی به همینحا قناعت میکنم چون واقعا دستم هم از نوشتن خسته شد.

در این هفته های پایانی سال مدام این جمله ی آقای شعبانعلی رو به خاطر میارم که بعدا هم سعی میکنم تو یه پست جداگانه در موردش حرف بزنم:

موفقیت، رشد و تمایز حاصل هزاران کار خوبی که باید انجام میدادیم و به درستی و دقت انجام داده ایم نیست، حاصل معدود کارهای خوب و مفیدی است که می‌توانستیم انجام ندهیم و کسی منتظر انجامش نبود آما انها را انجام داده ایم.

برای تمام دوستانم آرزوی سلامتی و حال خوش دارم.

سال نو مبارک.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

اپلیکیشن وظایف Todoist

بابابزرگم از یه کاغذ توی جیبش برای یادداشت کاری که باید انجام بده استفاده میکنه. همیشه این کاغذ همراهشه. هر چند ساعت اونو بیرون میاره، جیزی بهش اضافه یا کم میکنه. و روز بعد یه کاغذ جدید.

تو ذهنم کارها رو به دو تا دسته تقسیم کردم. یکی کارهایی که در نتیجه ی انتخاب خودمونه، مثلا کاری رو شروع کردیم و براش لازمه مواردی رو انجام بدیم. کانالی رو ساختیم و میخوایم یادمون بندازیم که بعدا باید اون رو توی وبلاگمون معرفی کنیم. یا کلاس زبان میریم و میخوایم یادمون باشه که بعدا مقالات سایت مدیوم رو یه نگاهی بندازیم. دسته دوم کارهاییه که از بیرون به ما اجبار میشه. مثلا باید یادمون باشه ماه دیگه کپی یه مدرک رو به دانشگاه تحویل بدیم. یا به کسی در آینده ایمیل بدیم.

انجام این کارها تو روش کاغذی چندان آسون نیست. و اگر بخوام راحت تر بگیم شدنی نیست و احتمالا لازمه یه کاغذ به انداره ورق A4 یا یه سررسید سنگین همراه خودمون داشته باشیم.

خبر خوب اینه که برنامه های خیلی زیادی برای اینکار وجود داره. هرکدومشون قابلیت ها و امکانات و با شکل های خاص خودشون این کار رو برای ما انجام میدن. واندر لیست، انی دو، تودویست و کلی برنامه های دیگه.

برنامه ای که من برای کارهام استفاده میکنم برنامه تودویسته. یه برنامه ی خوب و سبک و کاربردی در دو نسخه پولی و رایگان که البته نسخه رایگانش هم چیزی کم نداره و خیلی کار راه بندازه.

یکی از قابلیت های خوب این برنامه اینه که میشه در چندین دستگاه ازش استفاده کرد و قابلیت همگام سازی بین چندین دستگاه رو داره. میشه روی پی سی، توی مرورگر، و روی گوشی ازش استفاده کرد. مثلا توی گوشی یه کار رو تعریف کرد و توی کامپیوتر وقتی اون کار رو انجام دادید بدون داشتن گوشی تیک انجامش رو بزنید.

ویجت این برنامه هم خیلی خوبه. برنامه های این هفته رو به ترتیب روز نشون میده و از همون جا میشه تیکشون رو زد یا به بعدا موکولش کرد.

کارهایی که الان برای انجامشون از این نرم افزار استفاده میکنم اصولا اینهاست:

  • تماس هایی که در آینده باید بگیرم.
  • مطالبی که در آینده باید بخونم یا مرور کنم.
  • فیلم هایی که برنامه ریزی کردم در آینده ببینم.
  • ایمیل ها و پیگیری ها.

ممکنه در استفاده از این برنامه ها این سوال رو از خودمون بپرسیم که خب کاری نداریم که بخوایم در آینده استفاده کنیم یا اینکه حافظمون خوبه تا یادمون باشه. اگه خوب نگاه کنیم هممون در طول روز چیزایی به صورت جرقه به فکرمون میرسه که انجام بدیم اما بخاطر یادداشت نکردن به همون سرعتی که میاد به همون سرعت هم ناپدید و فراموش میشه. با کمک برنامه های یادآوری و تسک محور این جرقه ها ثبت و نگه داری میشن. از اون طرف ذهن ما تا مقداری گنجایش برای اینکار داره و از جهتی نمیشه این رو برای کارهایی که باید هفته آینده، ماه آینده یا حتی سال آینده انجام بدیم هم کارساز بدونیم. میشه برای یادآوری تولد عزیزانمون هم حتی از این نرم افزار استفاده کنیم یا اگه قرصی رو باید در زمانهای مشخصی از ماه بخوریم.

مواردی که وارد این نرم افزار میکنیم این قابلیت رو هم داره که به صورت دوره ای یاد آوری بشن. مثلا هر دوشنبه، دوم هر ماه، یا هر دوماه یکبار.

این نرم افزار و نرم افزار هایی از این قبیل برای افزایش کارایی ما انسان ها ساخته شدند. با یه نگاه به گذشته متوجه میشیم که هر چیزی در گذشته با گرفتن کارکرد هاش، توی کالبدی جدید دوباره متولد شده و پیش ما برگشته، البته با امکانات جالبتر و جذاب تر. تو استفاده از این نرم افزار ها فقط یه کوچولو باید دقت کنیم تا اونها در خدمت ما باشن و نه اینکه مارو با خودشون سرگرم کنن. این موقعس که زندگی با این نرم افزارها برای ما لذت بخش میشه.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

معرفی نرم افزار ترللو، کاربرد Trello چیست؟

وقتی برای اولین بار این نرم افزار را باز میکنیم به سختی میتوانیم ایده ای درباره اینکه چه کاری انجام میدهد داشته باشیم. در صفحه ی ابتدایی آن خانه های رنگی ای وجود دارد و وقتی روی آن میزنیم صفحه جدیدی باز میشود که در آن ستونهای مختلفی وجود دارد. با دیدن to do و done و ... تازه کمی دوزاریمام جا میفته که احتمالا با یک نرم‌افزار مدیریت کارها سر و کار داریم. اما باید گفت ترللو فراتر از این حرفهاست.

اگر از کافه بازار این نرم افزار رو دانلود کرده باشید خواهید دید که در بخش توضیحات این نرم افزار رو در زمره نرم افزار های مدیریت پروژه دسته بندی کرده اند که خب با وجود اسم با مسمایی که اتفاقا مناسب هم هست ممکنه در استفاده از این نرم افزار برای ما تصوراتی رو بوجود بیاره که خب پس یعنی این نرم افزار مناسب استفاده های شخصی نیست. اما باید گفت که نه. این تصور اشتباه است.

این برنامه همانطور که برای کارهای گروهی و بسیار جدی و مهم توسعه پیدا کرده به همان اندازه نیز این قابلیت را دارد که در کارهای ساده و شخصی نیز به کار گرفته شود.

اما پس واقعا کاربرد ترللو چیست و چه کاری برای ما انجام میدهد و همینطور ما چه استفاده‌هایی میتوانیم از آن ببریم. شاید اگر بدون دلیل سراغ این نرم افزار برویم ممکن است فضای متفاوت نرم افزار برایمان غریب باشد با این حال دلایلی برای اینکه برنامه را پاک کنیم خواهیم داشت.

خیال کنید مدتی از این استفاده و تست ناموفق نرم افزار میگذرد. شما نیاز به ابزاری پیدا میکنید تا بتوانید در آن یادداشت بنویسید. قطعا دوباره یاد ترللو خواهید افتاد و با خود میگویید با ترللو هم میشد یادداشت انجام داد.

نیاز به دسترسی به متن، فایل یا اطلاعاتی در جاهای مختلف دارید. جوری که بشود روی چندین دستگاه آن ها را دید، تغییر داد و اضافه یا کم کرد و از آن هم بهتر اگر هیچ چیزی نداشتید فقط با داشتن یک مرورگر و اینترنت بتوانید آن را ببینید. اینجا باز هم ترللو با قابلیت های فوق‌العاده‌اش در همگام سازی به فکرتان خواهد رسید.

میخواهید یک لیست خرید ایجاد کنید و یا لیستی از هر چیزی که لازم باشد وقتی انجامش دادید تیک بزنید. باز هم ترللو این قابلیت را برای ما دارد.

کاری انجام داده اید، طرحی را نوشته اید، چیزی را ساخته اید که به نظرات دیگران احتیاج دارید. ترللو به شما کمک خواهد کرد.

ده ها پروژه و کار را همزمان در حال انجامش هستید و از اینکه آن ها را در کجا و چگونه دسته بندی کنید مطمئن نیستید. ترللو برای شما مفید خواهد بود. اصلا یکی از ویژگی های کلیدی آن هم همین است.

میخواهید برای نکته یاد آوری تنظیم کنید؛

میخواهید بتوانید بین نوشته های مختلف لینک برقرار کنید؛

میخواهید تک تک کارهای انجام گرفته بر روی یک کار را لاگ یا ثبت کنید؛

ترللو برای همه‌ی این کارهاست و برای هیچ کدام از این کارها نیست!

ترللو یک زمین بازی را برای کاربرانش فراهم کرده تا هر جور که میخواهند از آن استفاده کنند. آیا جالب نیست که فردی اول ببیند به چه چیزی و با چه امکاناتی نیاز دارد و بعد از یک ابزار با بیشترین رضایت از بر طرف شدن نیازش استفاده کند.

استفاده های من از این نرم افزار تا به حال اینها هستند:

یادداشت ایده‌ها، ایجاد لیست های مختلف؛

ثبت فعالیت ها، کتابها، فیلم ها و فایلهای آموزشی ای که میخوانم؛

یادداشت کردن کتابهایی که باید بخوانم و فیلمهایی که باید ببینم؛

یادداشت اطلاعات مهم که نیاز دارم در جاهای مختلف به آنها دسترسی داشته باشم؛

انتقال متن بین دستگاه های مختلف؛

نگهداری از فایلهای مهم؛ -البته این را هم باید گفت که هیچوقت گوگل درایو یا دراپ‌باکس و ... را نمیگیرد اما برای مواقع ضروری کمک کننده است-

سه بخش اصلی در این نرم افزار وجود دارد که برای استفاده از این نرم افزار باید آنها را شناخت.

پروژه، لیست و کارد.

پروژه کلی‌ترین بخش این نرم افزاره. این بخش به طور کلی برای کارهای اصلی ماست، یه عنوان یا موضوع کلی هست و لیست و کاردها زیر مجموعه اون قرار میگیرند. پروژه میتونه برای مثال یه عنوان کلی داشته باشه که موضوع محتویات اون بخش رو مشخص می‌کنه. برای مثال من چندتا پروژه تا حالا تعریف کردم. یکیش موضوعش کتابهاست، یکی فیلمها، یکی فایلهای آموزشی ای که گوش دادم یا دیدم و یکیش هم برای کارهای درسیه.

معرفی نرم افزار ترللو

وقتی پروژه ها رو تعریف کردیم در مرحله ی بعد وقتی واردش میشیم با لیست هایی ستون مانند مواجه میشیم. چندین ستون در کنار هم دیگه قرار دارند که قابله اضافه شدن یا پاک شدن هستند. اینجا برای وقتی هست که ما میخوایم یک کار را به بخش های زیرتری تقسیم کنیم. برای مثال من در زیر پروژه کتاب یه لیست برای کتابهایی که دارم درست کردم، یه لیست برای کتابهایی که خوندم و یه لیست برای کتابهایی که دوستان خوندن و توصیه کردن.

و بعد به کارد میرسیم. هر لیست از تعدادی کارد تشکیل شده. کاردها واحد کوچکتری از لیست هستند و توی اون ما کارهای مختلفمون رو تعریف میکنیم و یادداشت های مختلف میگذاریم بسته به اینکه برای چه کاری استفاده میکنیم. توی کاردها امکانات زیادی برای کاربران در نظر گرفته شده است؛ مثلا قابلیت تنظیم یادآور، کامنت گذاشتن -که این یکی از مهمترین و جالب ترین قابلیت های این نرم‌افزار توی کارهای گروهیه- قابلیت نشانه گذاری های رنگی برای اینکه بتونیم کارهارو بهتر دسته بندی کنیم، الصاق کردن فایلهای مختلف به هر کارد و ارتباط برقرار کردن بین کاردهای مختلف.

این نرم افزار هم بر روی کامپیوتر، هم بر روی موبایل و هم از طریق مرورگر وب قابل دسترسی و استفاده و تغییره.

ما میتونیم پروژه ها و لیست های مختلف رو با دیگران یعنی با گروه به اشتراک بگذاریم و به صورت گروهی روی اونها کار کینم. به نظرم این نرم افزار بهشتیه برای کارهای گروهیه. ازون برنامه ها که وقتی پیداش میکنی میتونی بگی بله!! ما دقیقا دنبال همچین چیزی بودیم!

مثالی که آوردم و توی تصویر هم مشخص هست یه نمونه شخصی هست. توی محیط های کاری جدی تر این نرم افزار رو میشه بهتر فهمید. و بنظرم مثال طراحی گروهی یه وبسایت مثال خوبیه. طراحی رو به بخش های کوچک تقسیم و برای لیست ها و کاردهای مختلف درست کرد و در زیرش به بحث درمورد موضوع پرداخت.

از این همه قابلیت که بگذریم باید بگم که این نرم افزار رایگانه و میتونیم روی دستگاه های مختلف ازش استفاده کنیم. و فقط برای کارهای تجاری بزرگ شاید لازم باشه نسبت به خرید نرم افزار اقدام کنیم.

امیدوارم این نرم‌افزار براتون مفید باشه.

پی نوشت: نمونه داخلی این نرم افزار تسکولو هست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

گزارش هفته‌ی اول استفاده از آموزش زبان نصرت

امروز هشتمین شماره از این بسته آموزشی رو گوش دادم. یعنی به عبارتی یک هفته از استفاده از این روش آموزش زبان گذشته. و اینجا میخوام درباره تاثیراتی که توی این یه هفته احساس کردم حرف بزنم.
توی این هفته کلمات زیادی یاد نگرفتم و احتمالا هم قصد این بسته در درجه ی اول مکالمه هست و نه یاد دادن لغت. لغتی رو هم اگه یاد میده ازمون میخواد تا توی جمله بندی هامون استفاده بکنیم.
با اینکه دایره لغاتم بد نیست و توی این یه هفته فقط سه تا لغت یاد گرفتم! پس باید جواب بدم که چه فایده ای تا الان برای من داشته که از ادامه دادنش ناامید نشدم؟!


قبل از جواب دادن به این سوال باید بگم که اولین قانون در هنر شاگردی کردن گوش دادن به توصیه های استاد بدون تحلیل بیخودیه. یعنی اگر چیزی از ما خواسته شد دقیقا به همون عمل کنیم. چرا که اگر بخوایم نظر خودمونو توش دخالت بدیم دلیلی نداره که بخوایم همچین دوره ای رو بگذرونیم. تصورش هم خنده داره که کسی خالصانه بخواد چیزی رو یاد بگیره بعد توی جلسات اول وسط درس دادن استاد هی بپرسه چرا با این روش؟ اگه اونجوری باشه چی؟ "بنظرم اینجوری نمیشه و این راه کمی سادست" و کلا هرگونه اظهار نظر و تحلیلی رو بهتره از خودمون دور بکنیم و بگذاریم کنار. این کار نادیده گرفتن غرور نیست. درواقع تلاشی مخلصانه ست برای اینه که بخوایم در یک چیز بهترین باشیم.
پس توی درجه ی اول سعی کردم هر چی جناب نصرت گفتن رو بهش عمل کنم و توصیه هاشون رو در خاطر داشته باشم. یکی دو درس اول کمی سخت بود اما بعدش عادت کردم. یکی از توصیه های ایشون اینه که کلمات و جملات رو عینا تکرار کنیم. یعنی با بیشترین شباهت و تقلید.
اما نتیجه این یک هفته چی بود؟
در یک کلام میتونم بگم مجموعه ای حدود 10- 20 تا قانون کوچیک که بعضی هاشون تا حالا وارد ناخودآگاهم شده از نتایج این یه هفتست. مثل هردو تلفظ th و wh توی What و اینکه توی انگلیسی اُ یعنی فتحه را مثل فارسی تلفظ نمیکنیم، سلام و احوال پرسی کردن و کلی تلفظ کلمات که یاد میده به صورت درست تری تلفظ کنیم.  میشه اینجوری هم گفت که بار سنگین تلفظ بعضی کلمات رو با تکرار و تمرین جوری به ما درس میده که کمتر اونو احساس میکنیم و خیلی راحت تر تلفظشون میکنیم.
شاید بد نباشه بگم این فایلها ایده ای شد برای اینکه حتی برم روی تلفظ حروف فارسیم هم کار کنم!
آموخته های من تا حالا مجموعه ای از همون قوانین کوچیک هست که گفتم. یکی دیگش این بود که دیدم میتونم توی یه جمله 5 کلمه ای استرس رو روی کلمات جابجا کنم و اونجا فهمیدم که با جابجا کردن استرس میشه منظور جمله رو تغییر داد. البته که هنوز خیلی خام به این نتیجه رسیدم اما باز هم صبر میکنم تا دوره کامل بشه.
در کنار این درسها، توجه و حساسیتم حتی روی سریالهایی که میبینم هم بیشتر شده. بیشترین تاثیر رو هم همین سریال دیدن روم گذاشت و بعضی کلماتشون به خوبی در ذهنم حک شده.
این فایلها بر پایه تقلید مکالمه زبان رو آموزش میده یعنی به ما زبان رو همون جور آموزش میده که کودکی که تازه میخواد حرف زدن رو یاد بگیره، یعنی با تقلید. و هر چه این تقلیدها نزدیکتر و بهتر یادگیری بهتر. میشه پیش بینی کرد که اگه یه بچه بخواد با دایره ادا و صداهای خودش انگلیسی رو تقلید کنه چی ازش میشنویم. همون طور اگه یه آدم بزرگ بخواد با مهارت های آوایی فارسی همچین کاری کنه کارش با همون بچه که با ددد ددد دد میخواد تکرار کنه شباهت زیادی خواهد داشت. با این تقلیدها و به عبارتی گشودن شیوه های جدیده که میتونیم بگیم یادگیری اتفاق می افته.
توی هفته قبل حدود چهار ساعت برای آموزش زبان نصرت وقت گذاشتم. منتظرم ببینم وقتی به بیست ساعتی که صدارا علی آبادی عزیز دربارش حرف زده برسم چه چیزهای نصیبم شده.
راستش به نظرم اگه کسی قراره این فایلها رو گوش بده بهتره برای حفظ استمرارش یه کاری انجام بده اونم اینکه بهش زیاد فکر نکنه. و یکم قضاوت رو در مورد این فایل ها به تعویق بندازه چون درسای ابتداییش به قدری سادست که ممکنه زود بیخیالش بشیم.

پی نوشت: باز هم ممنون از محمدرضا شعبانعلی که من رو با مفهوم هنر شاگری کردن آشنا کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

فهمیدن مفاهیم، فهمیدن زندگی

حدود 28 روز می‌شود که مرتب یک کار را انجام می‌دهم. با خودم قرار گذاشتم و شروع کردم به انجامش. تصمیم شروع آن چیزی نبود که یک دفعه گرفته شود. تصمیمی بود که شاید در طی روند چند ماهه و شاید هم یکساله تلاش برای بهتر زندگی کردنم تبدیل به یک رویداد شد و تصمیم اتفاق افتاد.

حال از کجا دقیقا یادم هست که 28 روز از شروعش گذشته؟ چون امروز مجموع تمرین 5 کلمه در روزم به عدد 140 رسید. 4 هفته پبش با خودم قرار گذاشتم تا روزانه 5 کلمه را انتخاب و روی آن فکر کنم، نه از آن فکرها که سعی کنم از «هیچ» چیزی دربیاورم. برای تک‌تک این مفاهیم در گوگل جستجو میکنم به طوری که الان دیگه با اولین کلمه ای که وارد گوگل می‌کنم احساس می‌کنم گوگل داره می‌گه: هان؟ چیه؟ باز میخوای بزنی فلان چیز چیست؟! خسته نشدی؟ باشه بگو ببینم چی می‌خوای!! :)

خلاصه اینکه نتایج را میخوانم و نکته برداری می‌کنم. نمیدانید چقدر در طی این چهار هفته تعجب کرده ام از مفاهیمی که در ظاهر بی ربط به هم میدانستم و چه ارتباط محکمی بینشان وجود داشته. یکی از بهترین کارهایی بود که شروع کرده ام و قرار است تا پایان سال با همین فرمان به 800 کلمه برسم. غیر از این چیزهای جانبی که در کنار آن احساس میکنم میتوانیم یاد بگیریم هم ارزشمند است. مثل اینکه نتایج را چگونه ارزشگذاری کنیم. کدام ها را باید نادیده گرفت، کدام ارزش دارد تا بعدا درباره اش بیشتر بخوانم. چیز فوق العاده کشف ارتباط های میان مفاهیم است. نمیتوانم احساسی که به آدم می‌دهد را توضیح بدهم و باید خودتان در معنای یک مفهوم خودتان را غرق کنید و در موردش اطلاعات جدید بدست بیاوردید تا بفهمیدش. به قول بوکوفسکی : «سعی نکن» و باید صرفا جاست دو ایت.

اینجا جا داره حرفهای معلم شعبانعلی رو هم در این مورد اضافه کنم، جایی که می‌گفت ما باید معنی مفاهیم رو بفهمیم. وقتی فهمیدیمشون، اگرخوب باشه می‌تونیم به سمتش بریم و اگر بد باشه میتونیم ازش فاصله بگیریم.

یکی دیگه از موهبت های این تمرین اینه که تمایز دادن مفاهیمی که قبلا فکر می‌کردیم یکی هستند یا نزدیک به هم هستن رو یاد می‌گیریم و به معنای واقعی در جهت ساختن دنیایی بزرگتر با مفاهیمی بیشتر قدم می‌گذاریم. دنیایی که سعی نمی‌کنیم با همون مفاهیمی که در جیب داریم باقی دنیا رو تفسیر کنیم. بلکه پذبرا هستیم برای اینکه هر چیزی رو درجای خودش و جوری که هست بفهمیم و در جای خودش به کار ببریم. یک حسی بهم میگه با اینکار واقعا دنیامون بزرگتر می‌شه.

پی نوشت: منبع تصویر سایت متمم می‌باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه