جایی برای مرور زندگی

۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشته ها» ثبت شده است

100 روز تا عید سال 97

100 روز تا عید سال 97

از امروز تا عید سال 97 حدود 100 روز مانده. بعبارتی حدود 265 روز از امسال را پشت سر گذاشته ایم.

اما این شروع 25مین سال زندگی برایم با تمام سال های قبل متفاوت بود و از این بابت خوشحال هستم. همین 265 روزی که گذشت برایم به اندازه 5 سال قبل طول کشید و احساس میکنم طولانی بود. این رو واقعا میگم. قبلتر زندگی حالت یکنواختی داشت. شاید مثل یک زندگی روباتی. نه از خودم شناختی داشتم و نه نیازی برای اینکار میدیدم. یه پسری که باطنی خجالتی اما ظاهری خونسرد داشت که داشت زندگیش رو میکرد.

نظم، مفاهیم، الگو، تفکر، مصداق، کلمات، عزت نفس، ادراک، یادگیری، مطالعه، کتاب، هدف، شعبانعلی، وبلاگ، تکرار، نقش،داده‌کاوی، قوانین و سالنامه. اینها کلماتی جدا و بیمعنی نیستند. اینها تار و پود این 265 روز من هستند. نه اینکه هر روزم صرف همه اینها شده باشه اینها چیزی هستند که وقتی به عقب برمیگردم برام پررنگ تر از باقی ماجراها هستند.

می‌شد این مفاهیم خیلی بیشتر از این باشه، اما نشد. گاهی به زور و اجبار میخواستم بیشتر باشه و به خودم فشار می‌آوردم اما نتیجه چیزی نبود جز به هم ریختن و بعد رها کردن همه چیز. و بعد از چند روز دوباره شروع کردن.

شاید دو سه ماهی باشه دارم زورم رو میزنم تا بفهمم چجوری میشه هدف داشت. این یکی از سخت ترین کارایی بود که تا حالا قصد فهمیدنش رو داشتم. وقتی تئوری ها رو میخوندم حس قدرت و کنترل داشتن رو درونم حس میکردم. اما وقتی دست به کار میشدم نمیدونم چطور میشد که از هدفم بدم میومد! هنوز خیالبافی هام رو همراهم دارم. شاید همینه. اینکه به جای اینکه با هدفی که قصد انجامش رو داشتم ارتباط برقرار کنم با خیالی از اون در مغزم بازی میکردم. به جای دیدن هدفم در واقعیت با توهمی از اون کارم رو پیش می‌بردم. همون طور که باقی زندگیم رو احساس میکنم همینطور بوده.

بگذریم.

به لیست اون کلمات بالا از دیشب زبان رو هم اضافه کردم. نمیدونم چرا زودتر سراغش نرفتم اما خب بالاخره شروع کردم. فکر این که بتونم یروز تو همین وبلاگ بعضی پستارو به انگلیسی برای تمرین بنویسم خیلی حس شگرفیه.

برای این صد روز باقیمانده باید تمام تجربیات این 265 روز بعلاوه 24 سال قبل رو به کار ببندم که برنامه های خوبی بچینم. امیدوارم سر سال بتونم یه گزارش خوب از امسالم بدم.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

انبساط و انقباظ زمان

تا بحال شده مقدار معینی زمان به صورتی عجیب برایتان بسیار زود بگذرد. یا برعکسش چطور؟ اینکه مقدار مشخصی وقت روی کاری بگذارید و وقتی سرتان را بلند می‌کنید و ساعت را نگاه می‌کنید از این که چقدر زمان کم گذشته متعجب شوید.

من هردو اینها را تجربه کرده ام. وقتی سراغ کاری که دوست دارم می‌روم که کمی هم چالش بر انگیز است زمان برای من کش می‌آید. زمان آهسته اما لذت بخش می‌گذرد. پر است از حس حرکت و تازه شدن. حس مفید بودن و موثر بودن. حس خوب پروداکتیو بودن. من عاشق این زمان ها هستم. از خصوصیات این زمان ها این است که هوشیارم. ذهنم در حد قابل قبولی فعال است و در بهترین شرایط برای مطالعه و یادگیری و هر کار دیگری است. چیزها در ذهن راحت تر به هم مرتبط می‌شوند. تا لایه های عمیق تری از یک مسئله می‌توانم بررسی کنم و حسی از اینکه کنترل توجه و فعالیت های مغزم در دست خودم است. حس فوق العاده ای است.

اما در مقابلش جمع شدگی زمان را وقتی احساس می‌کنم که کاری برای انجام دادن ندارم و خودم را فقط سرگرم می‌کنم. نه چالشی و نه مسئله قابل توجهی وجود ندارد. کاری برای انجام دادن به آن شکل وجود ندارد یا اگر هست از انجام دادن آن دوری می‌کنم. این زمانها به سرعت برق و باد می‌گذرد. کافی است سر در این کارها فرو کنم، وقتی که به خودم می‌آیم شب شده و چند ساعتی که کم هم نیست گذشته.

این به خودی خود دو سبک زندگی است. دو نوع زندگی کاملا متفاوت. بعضی افراد را می‌بینیم که بیشتر وقت خود را در مود اول هستند و بعضی‌های دیگر در مود دوم. و چقدر بد است این که بگویم کلا با مود اول غریبه اند.

من شاید تا سال پیش فکر می‌کردم که چقدر در مود اول بودن سخت و انرژی بر است. چقدر آدم باید به خودش برای رسیدن به آن فشار بیاورد. اما حالا بهتر میفهمم که آدم های دسته اول نه فشاری را حس می‌کنند و نه انرژی زیادی را از دست می‌دهند . آنها به معنای واقعی خودشان ژنراتور انرژی خود هستند. من حالا دارم تلاش می‌کنم بیشتر وقتم را در روز در مود اول بگذرانم. البته که وقتی هم از آن خارج می‌شوم تا به خودم بیایم دیگر شب شده و میگم فردا بهتر انجامش می‌دم :))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

فکر های بی‌فایده، فکر های ابتر

امروز صبح موقع رفتن به پارک داشتم به موضوعی فکر میکردم.

از دیروز با خودم قرار گذاشتم تا فکرم را متمرکز تر نگه دارم و از فکری به فکری دیگه پرش نکنمو همینطور از کاری بکار دیگه وارد نشم یا به صورت کنترل شده وارد بشم. خب توی این دوروز که خوب بود و نتایجش هم که روشن بود. فکر بازتر.
اما موضوعی که امروز داشتم بهش فکر میکردم بی ربط به مطلب من و هزار کار نکرده نبود. شاید پسنتیجه های همون نوشته بود که بهم الهام می‌شد.
گاهی به موضوعاتی فکر میکنیم که بی نتیجه ان، ته و سر انجام ندارن. موقع قدم زدن، موقع کار، از ساختار مولکولی یک جسم گرفته تا سعی در کشف قوانین یک پدیده.
وقتی توی خیابون یک صحنه دعوا میبینم، شروع میکنم به پیدا کردن علت اون. به دلیل اینکه چرا دعوا کردن. چه نوع شخصیتی دارند و در چه محیطی بزرگ شده اند و ... .

 الان بهتر میدونم که مطالب اندکی که میخونم نا خودآگاه به رو میان و شروع میکنن به در هم غلتیدن تا یک گزاره و قانون خاص از توشون بیرون بیاد.
محمد رضا شعبانعلی توی مطلبی حالتی شبیه این رو جالب توضیح داده. رنج و لذت دنیای یک بعدی. میگه که وقتی علت یک چیز رو بتونیم تعریف کنیم برامون لذتبخشه. اما اگر در همون سطح بمونیم، به عمق دست پیدا نمی‌کنیم.

از دلیل نوشتن این مطلب پرت نشم. این افکار ویژگی هایی دارند. کاملا ذهنی و شاید توهمی هستن، واقعی نیستند، بر اساس دانش و اطلاعات اندکمون اند و تلاشی هستن برای توضیح علت یک چیز با همون اطلاعات کم. بخاطر همین معمولا به نتیجه ای که برامون قابل قبول باشه و به رسمیت بشناسیم نمیرسیم. مثل اینکه بخوایم از هیچ به همه چیز برسیم. چه توهمی.
گاهی ذهن ما به طور ساده لوحانه ای سعی در تفکره. اما این تفکر نیست. حالا بهتر میدونم برای اینکه چیزی رو بتونم بفهمم باید غرق در اطلاعات مربوط به اون شده باشم.  اطلاعاتی که برام قابل هضم باشند.
اینبار هم چاره کار نه گفتنه. اگه کمی با خودم روراست باشم خواهم دید که چه فکری ارزش فکر کردن رو داره و چی نداره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

دغدغه بهتر شدن

تابحال شاید شما هم مثل من به این فکر کرده باشید که چطور میشود بهتر شد؟ این یک سوال کلی است و باید پرسید بهتر شدن در چه.
این روز ها تمام دغدغه ام، تمام فکر و خیالم بهتر شدن است. گاهی فکر میکنم 24 سال سن دارم و چقدر چیزهای زیادی هستند که من نمیدانم. اگر بخواهم باز هم روشن‌تر بگویم، منظورم بهتر شدن در کاری یا حرفه ای نیست. گاهی نیاز داریم در درون خودمان و برای خودمان بهتر شویم. فکرش را که می‌کنم «بهتر شدن» چه مسائل زیادی را می‌تواند شامل شود. بهتر فکر فکردن، بهتر رفتار کردن، بهتر تصمیم گرفتن، بهتر حرف زدن، بهتر خوابیدن، بهتر نگاه کردن و بهتر زندگی کردن. راهش چیست. شاید میدانم و شاید هم نمیدانم.
گاهی این ندانستن زیادی آزار دهنده است. وقتی به این موضوع فکر می‌کنم ده ها کلام و حرف و توصیه‌ی دیگران در ذهنم صف می‌کشند که جوابت اینهاست. اینها را باید انجام دهی. اما خب این حرف ها چقدر عملی شدنشان دور بنظر میرسد.
از بهتر شدن گفتم. من از نوجوانی دوست داشتم خوب حرف بزنم. کاری که همیشه برایم انجام دادنش سخت بود. اما خب الان که دارم این مطلب را می‌نویسم پاسخش درونم شکل می‌گیرد. خودم به خودم میگویم نباید سخت گرفت. باید هر کاری را که دوست داشتیم و حس خوبی از انجامش می‌گرفتیم انجام دهیم. اگر خودمان را خالصانه وقف علاقه مان کنیم آن وقت همه چیز خودش درست می‌شود.
البته درست نمی‌شود.
بهتر است بگویم یاد میگیریم که چطور کاری کنیم که «درست» بشود.
بنظر عملی کردن این ایده چقدر دشوار است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

امروز 3 آبان 96 اولین روز در خانه جدید

امروز سوم آبانه و یک ساعت پیش بود که کار انتقال نوشته‌ها از وبلاگ قبلی به اینجا یعنی بلاگ.آی آر تموم شد. این خانه جدید با ظاهری متفاوت و دوست داشتنی‌تر محیط بهتری برای انتشار مطالب و نوشته‌هاست. رزبلاگ با احترامی که براش قائل بودم دیگه جای مناسبی نبود چرا که اخیرا هم ازشون مواردی رو دیده بودم و به خودشون هم نارضایتیم رو رسوندم. مسئله باز شدن تبلیغات پاپآپ کانال های تلگرام در نسخه ی موبایل سایت بود البته اون هم بدون اجازه. اون مدت وبلاگ بچه های متمم رو دنبال می‌کردم و این که خیلی هاشون از بلاگ.آی‌آر استفاده می‌کردن برام جالب بود. و منو به این محیط کشوند جایی که اول تمایل زیادی به اومدن به اینجا نداشتم اما وقتی بیشتر دیدم و امکانات حرفه ایش رو برای نویسندگان وبلاگ دیدم و قالب‌های جالب و جذابش، تصمیمم برای اومدن جدی‌تر شد.

همه‌ی مطالب از وبلاگ قدیمی به اینجا منتقل شد به غیر از چهار مطلب. اون چهار تا مطالب کانال تلگرام just for 30 days بود که می‌ذارم همونجا بمونه و به اینجا انتقال نمی‌دم ضمن اینکه بخاطر مطالب زیاد و تصاویر و فایل‌های صوتی این کار تقریبا سخته. تمامی مطالب ازین ببعد تازست. امیدوارم وبلاگ نویسی رو بتونم به یه عادت خوب تو خودم تبدیل کنم.

ساعت 20:35

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه