بعد از خوندن کتاب قدرت عادت از چارلز دوهیگ فکر نمیکردم که دیگه کتابی بتونه به اون خوبی درباره موضوع عادتها و ایجاد و تغییرشون حرفی برای گفتن داشته باشه. اما مثل اینکه این خودم بودم که زحمت گشتن رو به خودم نداده بودم!

پریروز فردی اومد و 50-60 تا کتاب به کتابخونه اهدا کرد و وقتی داشتم بین کتاباش رو نگاه میکردم عنوان یه کتاب توجهم رو جلب کرد. کتاب ریز عادتها نوشته ی استفان گایز. از عنوانش خوشم اومد اما با اکراه داشتم به خود کتاب نگاه میکردم. یه کتاب 150 صفحه ای بر برابر کتاب دوهیگ چه حرفی میتونست برای گفتن داشته باشه.

با این نگاه کتاب رو گرفتم و خوندنش رو شروع کردم و گفتم که زود به کتابخونه برش میگردونم. از اواسط کتاب بود که دیدم نسبت به کتاب تغییر کرد. آقای استفان گایز بر خلاف دوهیگ سراغ داستان نرفته و کتابش پر از داستان ها و کیس های تحقیقاتی نیست و از این لحاظ کتاب گایز یه کتاب خلاصه تر اما با مطالب متمایز و حرفهایی خیلی جدیده. توی کتاب قدرت عادت میخوندیم که عادت ها چه فایده هایی برای ما دارند و چطور ایجاد میشوند و چطور میشه تغییرشون داد. حتی عادت هایی مثل سیگار کشیدن و چاقی و عادت های مضر دیگه.

فردی که کتاب قدرت عادت رو خوند و تصمیم گرفت از آموخته هاش استفاده کنه. تعدادی عادت خوب رو در خودش ایجاد کنه اما بعد از مدتی با یه سد روبرو شد. یه سد کوچیک که وجود داشت اما نمیدید و کم کم فهمید این سد چقدر داره توانش رو میگیره تا جایی که بعد از چند روز یا چند هفته عادتی که در حال ایجادش بود به کل رها و فراموش شد. جوری که انگار از رها کردنش خوشحال هم بود. عادتهایی مثل کتاب خوندن، درس خوندن، حرفه ای شدن و خیلی عادت های دیگه از این قبیل فعالیت هاست.

اگر کمی به خودمون حساس باشیم میتونیم از بازی ای که درونمون در حال انجامه آگاه بشیم. اون موقع احتمالا حسی رو خیلی خوب و شفاف متوجهش میشیم. حس ناخوشایند، حس فشار، حس کمبود عزت نفس، حس کمبود علاقه به انجام اون کار و حس تخلیه شدگی انگیزه ما. اما واقعا چه اتفاقی میفته وقتی بعد از یه هفته یا چند روز که خودمون رو مجبور به مطالعه 30 صفحه کتاب در روز کردیم ناگهان اون عادت ناپدید میشه. قبلا هم در اینجا و در مورد نظم از چنین حالتی صحبت شده بود. استفان گایز و کتاب عالیش برای همین نوشته شده شده تا مارو با لایه دوم حقیقتِ عادت های زندگی آشنا و با تلاشمون ما رو در اون استاد کنه.

اما در این کتاب چه حرف جدیدی مطرح شده؟

گایز در کتابش در مورد چیزی به نام ریز عادتها صحبت میکنه. ریز عادتها به کارهای کوچیکی گفته میشه که اساس و پایه عادت های بزرگ قرار میگیرند بدون اینکه از ابتدا اون عادتهای بزرگ خودشون هدف باشند. برای مثال به جای اینکه بگیم یه ساعت یا نیم ساعت در روز ورزش میکنیم، هدفمون رو این قرار میدیم که روزی یک عدد شنا بریم! بله همین قدر کوچیک و بی ربط و خنده دار. اما فعلا قضاوت نکنیم. وقتی کتاب رو میخونیم از استراتژی زیرکانه و روانشناسانه ای که پشتش قرار داره تعجب خواهیم کرد.

تعاریف از عادت که از صحبت های ایشون بهش میرسیم میتونه خیلی با تعاریفی که میدونیم متفاوت باشه. مثلا یه توضیح جالب در مورد ریز عادتها میدن و میگن که ریز عادتها عادت هایی هستند که انجام دادنشون راحت تر از انجام ندادنشونه. میدونین این یعنی چی؟!

اگر این توضیح رو در معنای واقعی در نظر بگیریم میفهمیم که گایز این کتاب رو برای چی نوشته. آیا شدنیه که انجام دادن یک کاری راحت تر از انجام ندانش باشه. باید گفت که بله. اسم این کارها ریز عادت ها هستند.

ریز عادت ها یا mini Habits بسیار با ثبات هستند و در عین حال قابل انعطاف اند. ورزشی میتواند با یک حرکت دراز و نشست شروع و به پایان برسد و از طرف دیگر همین ورزش میتواند صبح تا شب به طول بی‌انجامد. در حالی که حس که از هردو اینها میگیریم حسی مثبت و سازندست.

در کنار مفهوم ریز عادتها آقای گایز از دو تا موضوع مهم دیگه صحبت میکنه و رابطه ی بین هر سه این عناصر رو به زیبایی توضیح میده. برای کسانی که معنی عادت، انگیزه و اراده و ارتباط بین اینها رو نمیدونند این کتاب میتونه یه شروع عالی باشه و به خوبی موشکافیشون کنه.

کتاب به خوبی به ما نشون میده که چرا وقتی میخوایم تغییری در خودمون، رفتارمون و زندگیمون ایجاد کنیم همیشه چیزی در ما وجود داره که مقاومت میکنه، گاهی این مقاومت به قدری شدیده که احساس میکنیم به یک فنر فلزی بسیار محکم وصل شدیم که هر چقدر هم از اون نقطه اولیه فاصله بگیریم باز هم ما رو دقیقا به همون جای اولیه برمیگردونه.

آقای گایز مارو به زبان مغزمون آشناتر میکنه تا یه صدایی رو در سرمون بشنویم. نجوایی آهسته، کودکانه، محکم، و منتظر که بعد از هر کاری که برای ما انجام میده -ضمیر ناخودآگاه- اگر جواب مثبتی نگیره بلند میشه و با حالتی منتظر میگه پس جایزه من کو؟ و زمانی که اون جایزه به ما و به بدن ما نرسه شروع دردسری میشه و خودش رو به صورت سدی نشون میده که بالاخره یک روزی انرژی مارو مسطحلک میکنه و زمانی به خودمون میایم که گفتیم «غلط کردم ، بیخیالِ اینکار».

واقعی نیست اگه بگیم صرفا با خوندن این کتاب میتونیم به چیزهایی که میخوایم برسیم اما با راهنمایی های نویسنده این کتاب و تعیین ریز عادتهای مناسب ما میتونیم خوشحال باشیم، با انرژی باشیم، قوی باشیم، جنگجو باشیم. اینها صرفا چندتا اسم نیست و جنسش هم از جنس حرفهای  کتابهای زرد نیست. اینها تغییراتیه که بیشتر ما دوست داریم تو زندگیمون بدیم اما راهش رو بلد نیستیم.

این کتاب یک کتاب 150 صفحه ای و مفید و مختصره که به نظرم خوندنش میتونه به خیلی ها کمک کنه.

پی نوشت: خوندن ده ها کتاب اگر بهشون عمل نکنیم و چیزی قابل تبدیل به عملی در اونها پیدا نکنیم کاری هست بس عبث. بعد از خوندن این کتاب یه سری ریز عادت های برای خودم توی زبان، مطالعه و انجام پایان نامه تعریف کردم. از خوبی های آقای گایز اینه که فکر همه جارو کرده. اگه میخواید بدونید چطوری؟ پس کتاب رو بخونید. ترجمه این کتاب رو نحله رحمانیان انجام داده و توسط نشر تعالی منتشر شده.

منبع تصویر ارشاد بوک