مفهوم شیب آنطور که در کتاب ست گادین آمده یک مفهوم ذهنی است. فهمیدن آن مهم است چرا که در زندگی مصداق های زیادی برای آن پیدا خواهیم کرد.
در این مطلب سعی میکنم این مفهوم را آنطور که فهمیده ام در این جا بازگو کنم.
قبل از تعریف شیب باید گفت که این عبارت در کنار دو مفهوم دیگر پرتگاه و بنبست در کتاب ست آمده است که قبلا به آن اشاره شد. همه ما در زندگی در حال عبور از مسیر هایی هستیم. حتی هیچ کاری نکردن هم یک انتخاب و یک مسیر است. و ما همواره چه بدانیم چه ندانیم در یکی یا چندتا از آن ها قرار داریم.
هر مسیری که در آن هستیم یکی از سه حالت زیر است. شیب، بنبست و پرتگاه.

شیب کاری است که از آن انتظار نتیجه داریم و نتیجه هم خواهد داد، پایان ندارد چون دلمان نمیخواهد داشته باشد، هر چه جلوتر میرویم کارمان سخت تر میشود و به تلاش و هوشمندی بیشتری نیاز دارد، ضمن اینکه استقامت در شیب یک کوله بار تجربه برای ما خواهد داشت که ادامه دادن مسیر را برای ما ساده تر میکند. شیب در ظاهر سختی و دشواری و در باطن دوست ماست زیرا با ایجاد این سختی ها شیب رقبای ما و آنهایی که شایستگی پیمودن مسیر را ندارد از گردنه خارج میکند.

بنبست حالتی است که هر چقدر هم که تلاش کنیم و مسیر را هوشمندانه برویم اما در انتها چیزی که انتظار مارا میکشد یک بنبست یا دیوار غیر قابل عبور است. بنبست و مسیرش بارها ما را خسته و کسل میکند. فراز و نشیبی ندارد و نتایج و رهآورد آن در حد انتظار نیست. گادین توصیه اکید میکند که اگر در مسیر بنبست قرار گرفتید به سرعت از آن خارج شوید و زیاد در آن نمانید.

پرتگاه عبارتست از حالتی که در آن مدتی حال خوش و نتایج خوب و پاداش های احتمالا چشمگیر دریافت خواهیم کرد اما در پایان و در یک جایی ببعد مارا نابود خواهد کرد، شکست خواهد داد و از گردنه بیرون خواد برد. پاداش هایی که در طی مسیر میگیریم ممکن است طمع را در ما بیشتر کند و ما را به ادامه دادن بیشتر تشویق کند. توصیه ست گادین این است که اگر در چنین حالتی قرار گرفتیم و ناچار بودیم میتوانیم مدتی را در این حالت بمانیم اما باید بدنبال شیب مناسب بوده و سریع از مسیر پرتگاه بیرون برویم.
حال که این سه حالت برای ما مشخص شد ما باید ببینیم در هر کاری در کدام یک از حالت ها قرار داریم. و تنها شیب است که مجاز به بودن در آن هستیم.
شیب ها بسیار متفاوتند و در هر جایی که ما بتوانیم از عبارت  بهترین بودن استفاده کنیم وجود دارند. چه در زندگی شخصی و چه در کسب و کارها. در شیب ها در کنار ما افراد و شرکت ها بسیار دیگری وجود دارد که همان رقبای ما هستند.  بعضی شیب ها بسیار تند و عمیق هستند. تصور کنید شرکتی بخواهد در حوزه ی سیستم عامل تلفن همراه با گوگل رقابت کند. گوگل چنان شیبی که خود در آن قرار دارد را عمیق و تند کرده که بالا رفتن از چنین شیبی برای هر رقیبی تقریبا غیر ممکن شده است.
چنین شیبهایی را بسیاری از کسب و کارها ایجاد کرده اند. مایکروسافت در زمینه سیستم عامل، دیجیکالا در خرده فروشی آنلاین، ایفون در موبایل و گوگل در موتور جستجو.
اما کاری که ما باید انجام دهیم چیست؟ ما هر کدام محدودیت ها، منابع، قدرت و ضعف های خودمان را داریم. گذر کردن از هر شیبی نیاز به آشنایی با آن شیب دارد و نیاز به این که ببینیم آیا توانایی گذر کردن از آن را داریم یا نه. اگر پایمان را در شیبی گذاشتیم که برای ما مناسب نیست در رها کردن آن نباید تعلل کنیم یا حس بدی داشته باشیم.

ست گادین در مورد ول کردن شیب نیز این توصیه را میکند که استراتژی خود در ول کردن یک شیب را قبل از پا گذاشتن در آن شیب مشخص کنیم. چرا که با پا گذاشتن در شیب اگر با رسیدن به اولین دشواری ها و سختی ها بخواهیم تصمیم بگیریم تصمیم ما استراتژیک و هدفمند نخواهد بود بلکه تصمیمی است از سر ناچاری.
ما تنها اگر قصد بهترین بودن در یک کار را داریم باید وارد شیب شویم و با آن همراه شویم وگرنه اگر تصمیمی غیر از این داشته باشیم یک نوع کنار آمدن با شیب است. کنار آمدن با شیب و نتیجه ی آن که معمولی بودن است. یعنی وقتی ما در یک شیب دست از تلاش میکشیم بجای اینکه کار را رها کرده و شیب درست را پیدا کنیم با آن کنار می‌آییم. ست گادین میگوید: «کنار آمدن بدترین بدیلِه رها کردن است».
این مطلب را با نوشته کوتاهی از وبلاگ ست گادین تمام میکنم:

اتوبوسِ اشتباهی
 ست گادین
اشتباه اول شما سوار شدن به اتوبوس شماره A53 بود ، همان اتوبوس میان شهری که شما را به مقصد تان نمی رساند. اشتباهاتی این چنینی ، اکثر اوقات اتفاق می افتند.
اشتباه بزرگ تری که برای شما گران تمام می شود ، ماندن در همان اتوبوس است .
می‌دانم که اتوبوس سوار شدن کار آسانی نیست. می دانم که شما صندلی خالی گیر آورده اید. می‌دانم بیرون تاریک است . ولی شما اتوبوس را اشتباهی سوار شده اید و ماندن در این اتوبوس آنرا به اتوبوسِ صحیح تبدیل نمی‌کند .
اگر واقعا می‌خواهید به مقصدی که در نظر گرفته اید برسید ، باید اتوبوسِ اشتباه را ترک کنید .

ترجمه ی این نوشته از  مصطفی منبری