گاهی که غرق در کارهای تکراری هستیم و دنیای برای ما بودن در حالتی مثل Sleep کامپیوتر است، یا از انجام کاری که میکنیم مطمئن نیستیم و دائم به خودمون شک داریم یا در کارهای روزمره خودمان احساس خستگی میکنیم... یا دنیا را امیدوارانه نگاه میکنیم اما میدانیم که این امید شکننده است... مشکل از کجاست؟

خیلی فکر کردم... وقتی حالم خوب نیست در انجام ساده ترین کارها گاهی میمانم. برای جمع دو عدد سه رقمی سه بار این کار را انجام میدهم تا مطمئن شوم. کتاب رو با بی حس ترین حالت ممکن میخونم و برای سومین بار پراراگراف رو مطالعه میکنم. و دیگه مثل قبل جاهایی پیدا نمیکنم که قلبم رو به تپش بندازه و جرقه هایی از آگاهی رو در ذهنم ایجاد کنه. وقتی روحیه ندارم اوضاع همین است.

اما امان از وقتی روحیه دارم. کارهایی که در حالت عادی فکر نمیکردم از پسشان بربیایم را خیلی ساده میگذرانم. کارهای بزرگ برایم دیگر ترسی ندارند. به راحتی مراحل کار را به همه توضیح میدهم و با استدلال دلیل حرفهایم را توضیح میدهم. ذهنم خوب کار میکند و حرفهای دیگران را خوب میفهمم.

حالا که فکر میکنم همه چیز روحیه است. بعضی ها زیادش را دارند و بعضی ها کمترش را. روحیه به من قدرت ادامه دادن و رد شدن از مشکلات را میدهد. روحیه مدام در گوشم میگوید نگران نباش تو میتوانی.