اطلاعات قدرت است.

این جمله ای بود که امروز بعد از حرف زدن با دوستی و قدم زدن در راهرویی بزرگ بفکرم رسید.

اطلاعات رو چه چیزی میبینیم؟ اطلاعات رو به یاد داشتن آمار می‌بینیم یا حفظ کردن چندتا داده؟

مفهومی که امروز از گفتن این جمله در ذهن داشتم مشخص بود. اطلاعات برای من 1-علم انجام یک کار و 2-آشنایی با ابزار ها و 3-ویژگی های محیط و 4- آدمهای اطرافمان بود.

برای تک‌تک اینها باید وقت گذاشت و مدام بیشتر و بیشتر دانست. چه در خانواده، چه محیط دوستانه یا سر کار. اینها رو که بدونیم تکلیفمون با خودمون مشخصه. نقشی که بر عهده ما گذاشته شده رو بهتر میپذیریم و از داشتنش لذت میبریم.

قدرت واقعی وابسته به کسی یا جیزی نیست. از درون میجوشه. یک نوع حس جنگندگی درونی و یک نوع اعتماد داشتن به خود. مستقل شدن از لحاظ ذهنی. قدرت، ربطی به جایگاه نداره. چه رئیس باشیم و چه مرئوس. تنها نکته اینه که وقتی رئیسیم مجبور به داشتن قدرتیم و وقتی مرئوس مجبور نیستیم. و مجبور نبودن و نبود نیاز مساویه با بر نینگیختن ما برای پرورش و حتی فکر کردن به این ویژگی مهم.

بنظرم بعد از این احساس ها فرد روبروی ما هم از ارتباط با ما لذت بیشتری میبره. درست مثل خودمون.

نیاز به قدرت یکی از پنج نیاز اساسی هر انسانیه. ارضای اون مساویه با حس بهتر. قدرت برخلاف آنچه ممکنه فکر کنیم به کسی آسیب نمیرسونه.