تقریبا دو هفته ای میشه که با خودم قرار گذاشتم تا کتاب های غیر مرتبط با پایان نامم رو کنار بگذارم و فقط به اون بچسبم تا کارم زودتر پیش بره. خیلی ساده بگم که اینطوری پیش نرفت. خیلی خیلی کمتر از چیزی که مشخص کردم شد. یک جورهایی بدتر هم شد. روزهای اول شاید فقط خوب بود. باید کمی بیشتر برای این برنامه ریزی آشفته فکری کنم.

صبح داشتم یک پادکست از رادیو فول استکس گوش میدادم ک با اسماعیل آتشپز گرگری مصاحبه کرده بودند. آقای آتشپز گرگری موسس سایت فرادرس هستند، ایشون در میانه این پادکست حرف جالبی در مورد انجام دادن کارها برای پیشرفت و هزینه کردن گفتن. فرمودن ما باید حتما از یک جایی دردمون بیاد تا بریم و براش کاری انجام بدیم. کار خیر دیگه مثل حالت اول نتیجه بخش نیست. مثال شون هم این بود که شرکت گوگل وقتی در زمینه ی برنامه نویسی احساس کمبود میکنه و دردش رو میچشه میره و به دانش آموزان دوره ابتدایی از مقاطع ابتدایی بهشون برنامه نویسی یاد میده تا در آینده مشکلی ازش رو حل کنن. در مقابل افرادی که بدون وجود درد و کمبودی صرفا یخاطر اینکه پول دارند میخوان کار خیر کنند، نتیجه ای که خواهد داشت چندان مثل حالت اول برای جامعه نخواد بود.

خیلی حرفهاشون جالب بود و پیشنهاد میکنم که نرم افزار کست باکس رو دانلود و پادکست فول استکس رو توش جستجو کنین.

منم تا وقتی که دردم نیاد، تا وقتی که براش احساس نیاز شدید نکنم جوری که با فکر کردن بهش اون درد برام زنده نشه، کتاب خوندن ها و قایل گوش دادن ها اون جوری که باید نتیجه برام به همراه نداره. باید فکری کنم!