قدیمی ها همه چیز بهتر و قشنگتر بود. امروز این گزاره رو وقتی داشتیم میوه های ختم یکی از عزیزانم رو بسته بندی میکردیم بهش فکر میکردم.

اول گفتم شاید یه خطای ذهنی باشه. اخه جایی شنیدم که از داروین نقل می کردن ما اتفاقات خوب گذشته رو به یاد میاریم در حالی نسبت به آینده این اتفاقات بد احتمالیه که برای ما پررنگ تره. بعد چندین تا مصداق پیدا کردم که گزارم رو حمایت میکرد. اما باز هم چیزی درونم میگفت نه اشتباه نکن قدیم ها بهتر نبوده. اصولا هر زمانی با زمان دیگه فرقی نداره.

قدیمی ها یادمه وقتی داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه یه میوه فروشی سر راهمون بود. موز رو دونه ای 200 تومن میفروخت و خب اون موقع ها میوه ی خاصی بود. وقتی از جلوی مغازه رد میشدیم بوی موز چنان میپیچید که دوست داشتم واستم کمی بو کنم و بعد برم. حالا روبروم بیشتر از 500 تا موز تپل و چاق و چله بود اما دریغ از یه ذره عطر مسحور کننده این میوه.

چیزی از کسب و کارای قدیمی یادم نمیاد اما میدونم مثل الان نبود که اکسپلورر اینستا رو که باز میکنی 50 تا کارشناس و مشاور و عکاس بریزن اون تو. همه چی شاید به دید مشتری و فروشنده دیده نمیشد و یه رابطه ی بهتری بینشون وجود داشت. -حالا چنان صحبت میکنم انگار خودم کارشناسم! :)-

حداقل قبلا کار بهتر پیدا میشد. اینو که نمونه براش دارم الی ماشالا. وقتی برای پایان نامم میرم به سازمانی میبینم اکر آدم های اونجا توی یه برهه زمانی خاصی جذب دولت شدند. اونم سر چه پست ها و شغل هایی. الان خیلی از اونها آرزوی خودم و هم رشته ای هامه. یکی دو روز هم که کنارشون بودم و بیشتر با کارشون آشنا شدم بیشتر حسرت خوردم که چقدر راحتن و کار مفیدشون توی روز به دو ساعت نمیرسه. این رو حساب کردم چون چند روزی از 8 تا 15 پیششون بودم. افرادی هستند که انقدر خیالشون از شغلشون راحته که هیچ احساس خطر نمیکنند که ممکنه کارشون رو از دست بدن. قشنگ میشینن و راجع به چرت ترین موضوعات گیتی به بحث و تبادل نظر میپردازن.

یه مفهوم تو حوزه کسب و کار هست که خیلی دوستش دارم. مفهومی به نام اقیانوس آبی و اقیانوس سرخ. اینطور گفته میشه که معمولا وقتی فرصت هایی در یک حوزه برای کسب درامد بوجود میاد یا کشف میشه به علت کم بودن دست، ما با اقیانوس آبی مواجه هستیم. به مرور وقتی به تعداد دست ها اضافه و اضافه شد ضد و خورد ها شکل میگیره و بیشتر و بیشتر میشه تا جایی که اون اقیانوس آبی تبدیل میشه به اقیانوس قرمز که رنگشم به خاطر تلفاتیه که وجود داره.

قبلاها اقیانوس آبی بیشتر بود. راه های دوز و کلک کمتری وجود داشت. هیچ وارد کننده به خودش اجازه نمیداد که غلات تراریخته رو وارد کنه و تو مسیرش که قراره به یه کشور دیگه ببره اون رو با محصول خوراکی عوض کنه و اون محصول دامی رو به خورد مردم کشورش بده.

قبلنا اگر فقط پیکان به ما غالب میکردند لا اقل کیفیت داشت و به قدری محترم بود که یکی مثل هویدا ماشینش پیکان تولید کشور خودش باشه.

برای اینکه دید واقعی داشته باشیم و جهان بینی مون کامل تر باشه میدونیم که نباید جملات کلی و قطعی به کار ببریم و تعمیم های بیخود بدیم. باید فقط ببینیم و بدونیم شرایط و اصولی وجود دارند که ده سال پیش که هیچ، هزاران سال پیش هم همون اصول وجود داشتند.

مثلا جدیدا دارم به این نتیجه میرسم که سود و منافع افراد نقشش خیلی خیلی مهمتر از اون چیزیه که تصور میکنم.