امروز صبح توی اینستا میچرخیدم که دیدم شاهین کلانتری عزیز بعد از مدت‌ها لایوی رو ضبط کرده. موضوعش در مورد کمیت و کیفیت در کارها بود و افرادی که میخوان حرف جدیدی برای گفتن داشته باشند. حرفهای شاهین بسیار آموزنده و قابل لمس بود چرا که تا حدودی گرفتارش هستم و مثل بیشگونی که از آدم بیهوش میگیری و بهوش میاد منو بخودم آورد و خوراک مهمی شد تا امروز کمی بهش فکر کنم. خودش هم میگفت که واقعا موضوع مهمی هست. و من هم همین احساس رو دارم.

ما وقتی به تازگی به انجام کاری فکر میکنیم به این فکر میکنیم که قراره چیزی جدید رو ارائه بدیم. چیزی که تا حالا کسی به فکرش هم نرسیده. جایی و گوشه ای از موضوع یا یک حوزه رو میخوایم برملا و عیان کنیم و طرحی نو در اندازیم که کمتر کسی قبلا بهش توجه کرده یا اصلا ندیده. آخه هیشکی مثل اما استاد خاص بودن و منحصر به فرد بودن و خوش فکر روزگار بودن نیست! (این تیکه ها رو به خودم و آدمهای مثل خودم میندازم!!) خلاصه این تصور رو توی همه جا داریم. توی ورزش ، توی تفریح، توی درس، توی زندگی و خیلی جاهای دیگه. اما واقعا این نوع طرز فکر به دور از خوب و بد بودنش چقدر میتونیم به مفید بودنش هم فکر کنیم.

شاهین مفهومی رو اشاره میکنه به نام کلیشه. کارهای ساده و کلیشه‌جات کارهایی هستند که تقریبا خیلی ها میتونند انجام بدن، به کرات میبینیم، کمیت بالایی دارند و اگر غرور اجازه بده که قبول کنیم جزو اصول و پایه‌ی یک حیطه هستند. چیزهای ساده‌ای که ما اون‌ کارها رو ساده تر از چیزی میبینم که براشون وقت بگذاریم و به دید اتلاف وقت بهشون نگاه می‌کنیم.

حرف حکیمانه ای که شاهین می‌گه اینه که وقتی چنین فکری سراغ ما میاد ما باید «از خودمون صراحتا بپرسیم که آیا همین کارهای به ظاهر ساده و کلیشه ای رو میتونیم انجام بدیم؟ و آیا در مرحله بعد آیا در انجامش مهارت داریم؟؟» این مسئله رو منم این چند وقت اخیر بهش فکر میکردم اما هیچوقت بهش اونقدر رسمیت نمیدادم. ولی این لایو که از دیدنش خوشحال هم هستم یک تلنگر دیگه بود برای بهتر فهمیدن این موضوع. مثل اینکه میخ لازمه تا این حرفها توی کلم بره و به عنوان یه اصل و قاعده جایگزین خیالپردازی هام کنم.

و موضوع بعدی که راجع بهش صحبت شد مسئله کمیت و کیفیت و انتظارات ماست.

آیا کمیت یا تعداد مرتبه‌ی انجام کاری ما رو با کیفیت بیشتر روبرو می‌کنه؟ نه لزوما

شاهین میگه که قاعده ای رو نمیشه در نظر گرفت اما توضیح میده که وقتی یک کار رو بارها انجام میدیم به طوری که دستمون توش روون تر میشه و بعدش برای خودمون چالش هایی ایجاد میکنیم و سعی میکنیم در اونها به مهارت برسیم کم‌کم این مسیر مارو به کیفیت هم میتونه برسونه.

کار هوشمندانه ای که میتونیم توی این مسیر انجام بدیم اینه که مدام برای خودمون چالش های جدید ایجاد کنیم و مدام از پسش بربیایم. این کاریه که میتونیم انجام بدیم.

راه ساده ی بزرگ حرفه‌ای شدن هم همینه.