جایی برای مرور زندگی

۱۱۴ مطلب با موضوع «یادداشت ها» ثبت شده است

مسئله اصالت و کارایی در عقیده و فکر

امروز در پیاده روی صبحگاهی به موضوعی فکر میکردم که مصداق های زیادی را برایش در زندگی‌ام پیدا کردم. مسئله کارآمدی یک عقیده و فکر. اینکه یک فکر و یک کار ممکن است نادرست باشد اما با این حال باز هم کارایی داشته باشد و جواب بدهد و فرد هم راضی از نتیجه باشد.
فردی که به طالع بینی اعتقاد دارد ممکن است بگوید در فال من آمده که من آدم سرسختی هستم. و همین فکر او را در جاهایی در زندگی کمک کرده و نتیجه داشته. این فکر کارآمد بوده اما اصالت ندارد.
اینکه فردی ایمان داشته باشد که با توسل بر فردی مقدس می‌تواند بر مشکلات زندگی غلبه کند. این طرز فکر ممکن است واقعا هم به او کمک کرده و نتیجه داده اما این طرز فکر اصالت ندارد.
اگر فکر کند نیاز به فهمیدن و تمرین ندارد و با تکیه بر قدرت خودش به تنهایی می‌تواند از پس کاری بر بیاید این کار نتیجه دارد، عملی هم می‌شود اما اصالت ندارد.
مسئله اصالت چیزی هست که برای رسیدن به آن نیازمند تلاشیم. باید جستجو کنیم. تضادهارا ببینیم. ابهام را ببینیم و لمسش کنیم. زحمت بکشیم. اصول و باورهای خود را تغییر دهیم و یا آماده تغییر آن باشیم. علم بنظرم یک اصالت است. یاد گرفتن تا پایان عمر یک تمرین اصالت است.
فردی که باور دارد فال و طالع ماه تولد او درست می‌گوید. سعی نمی‌کند واقعیت را ببیند و شاید هم نمی‌تواند، (که در تمثیل غار افلاطون این مسئله به خوبی توضیح داده می‌شود). فرد اگر این باور را کنار بگذارد باید نه یک چیز شاید که چندین چیز را یاد بگیرد و برایش انرژی صرف کند که همان نتیجه را برایش داشته باشد. اصالت داشتن یک فکر، مهم است. اصالت داشتن در پسش معنا و مفهوم دارد و قوانین و اصولی پشت آن است. اما عقیده ای که اصالت ندارد و نادرست است صرف نتیجه مهم است و نه معنا. ادمی که به دنبال اصالت برود ریشه هایش عمیق تر می‌شود. با هر بادی به این ور و آنور نمی‌رود. کسی نمیتواند با او بازی کند. فرد زندگی در جهان ذهنی و عینی را و هر دو را به رسمیت می‌شناسد. آگاهی را دوست دارد و برای رسیدن به آن تلاش می‌کند. آرمان خواه است و همه چیزهای خوب را میخواهد و حاضر است هر اصولی را و هر زمانی که احساس کرد ایده بهتر و مفیدتری وجود دارد، یا ایده قبلی او خطرناک بوده کنار بگذراد.
فکر هایی که اصالت ندارند را به راحتی می‌توان تشخیص داد. هر فکری که آن را با باور داریم اما با دلایل عینی یعنی دلایلی که بر اساس علم، واقعیات، فکت‌ها، قواعد و قانون است، نتوانیم برای آن دلیل بیاوریم و توضیحش دهیم هیچ اصالتی ندارد. توضیح آوردن در اینجا با تفسیر کردن و توجیه کردن بسیار متفاوت است. ممکن است کارآمد باشند اما صرفا یک پوسته هستند. شاید بد نباشد آدم‌هایی را بیاد بیاورید که برای هر چیزی یک توضیح دارند یا می‌سازند و چقدر این کار خنده دار است است. دلایلی که بر اساس فکتها باشند به راحتی قابل تشخیص از شر و ور ها هستند.

پی نوشت: سعی میکنم تمرین کنم تا معنای این دو کلمه را بهتر بفهمم. چون مهم هستند. بدرد زندگی ام می‌خورند. کمک می‌کنند فرق کار ارزش آفرین و کار بی ارزش را بهتر بفهمم. بهتر بتوانم هدفگذاری کنم و شاید هم در استراتژی داشتن کمکم کند.
پی نوشت دو: گاهی احساس میکنم چقدر چیزها به هم مرتبط اند. چقدر الگو هایی وجود دارد که در هر جایی میتوان آن را دید. مثل همین موضوع اصالت و کارآمدی.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

روش دکتر هلاکویی برای خواندن و فهمیدن بهتر یک کتاب

این روش را از دکتر هلاکویی وقتی داشتم فایل سمینارشون با عنوان «اگر جوان بودم» را گوش می‌دادم یاد گرفتم و در اولین قدم روی کتابی که در حال خوندنش بودم یعنی انسان در جستجوی معنی نوشته دکتر فرانکل پیاده کردم. الان بنظرم نسبت به کتابهای قبلی که خوندم مطالب کتاب بهتر یادم هست و کمی بهتر می‌تونم راجع به موضوعاتش حرف بزنم. اما روش به چه صورت هست.

برای اینکار به یک دفتر و یک قلم نیاز داریم.

هنگام خوندن کتاب به جملاتی میرسیم که در واقع بخشی از اسکلت کتاب و مفاهیم مهمی موضوعی که نویسنده داره راجع بهش حرف می‌زنه هستند. مهمترین نکات کتاب هستند. ما باید در هنگام خوندن کتاب این جملات کتاب رو پیدا کنیم و زیرشون خط بکشیم.

بعد از این که کتاب تموم شد حالا به سراغ دفتر می‌ریم و اون نکاتی رو که زیرش خط کشیده بودیم رو روی اون می‌نویسیم.

حالا هر وقت که بخوایم مطالب کتاب رو بیاد بیاریم سراغ این دفتر میریم و در چند دقیقه با خوندن اون نوشته ها که اسکلتی از مفاهیم کتاب هستند دوباره کتاب رو مرور می‌کنیم.

اگر بخوام به صورت مرحله‌ای و خلاصه بگم:

1- یافتن مفاهیم مهم و کلیدی و خط کشیدن زیرشون

2- رونویسی از مطالبی که زیرش خط کسیدیم

3- مرور در یک زمان دیگر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

مقایسه کردن، بد یا خوب؟

قبلا در روز نوشته ای از نزدیک ترین دوستم گفتم. سالنامه‌ی کوچکی که همیشه همراهم است. از این دوست گفتم که مقدمه ای باشد تا بتوانم بعضی از یادداشت هایم را که شاید ارزش شنیده شدن دارد را اینجا هم بیاورم.

پس بی مقدمه شما را به خلوت این گفتگو می‌برم و یکی از این این یاددشت‌ها را عینا اینجا می‌آورم.

یادم باشد، مدتها بود که می‌شنیدم «خودت را با کسی مقایسه نکن؛ زندگی ها و گذشته ها متفاوت است»

اما من چکار میکردم، برای فرار از حس بدی که مقایسه می‌توانست (دقت کن گفتم می‌توانست) در من ایجاد کند.

از آن فرار می‌کردم. هر وقت بحث مقایسه می‌شد. کلیشه‌ها جای تفکر را می‌گرفت.

مقایسه خوب است یا بد؟ امروز نشستم و بدون قضاوت خودم را با آدم‌های دورم و آدم‌هایی که می‌شناسم مقایسه کردم.

سعی کردم نترسم. سعی کردم واقع بین باشم. به دنیای مقایسه پا گذاشتم و از آن عبور کردم. کلیشه ها را کنار گذاشتم و تفکر کردم.

شاید در مقایسه است که بهتر می‌توانیم به داشته ها و نداشته هایمان پی ببریم.

می‌بینیم آخرین جمله بدجور پتانسیل یک جمله قصار خفن را دارد :))

موضوع این یادداشت در مورد مقایسه کردن بود. ما وقتی گاهی راجع به مقایسه و مقایسه کردن میخواهیم فکر کنیم. در مقابل آن یک سری کلیشه ها و افکار اتوماتیک را بیاد می‌آوریم:

مقایسه کردن کار اشتباهی است؛

مقایسه کردن فقط حالم را بد می‌کند و هیچ ارزشی ندارد؛

من را از هدفم دور می‎‌کند؛

می‌تواند باعث شود نسبت به کسی حس بدی داشته باشم و ...

اما نمی‌توانم باور کنم که فقط همین ها باشد. شاید نیمه ی پری از لیوان هم هست که هنوز آن را ندیده ایم. ساده است. تا بحال نمی‌دانستیم می‌توانیم به آن فکر کنیم.

مقایسه کردن بدون قضاوت ارزشی، به عزت نفس ما خللی وارد نمی‌کند و شاید بتواند دریچه ای به روی خودآگاهی و خودشناسی منطقی‌تر باشد.

ما با افکار اتوماتیک و کلیشه ای ظلم بزرگی به خودمان کرده ایم. جلوی دیدن خود را گرفته ایم.

در پاسخ به سوالی که در عنوان بود باید بگویم هر دو است. بستگی دارد کجا و چطور آن را انجام دهیم. کاری که من را یک قدم به جلو ببرد حتما خوب است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

بایدها و نبایدها در نوشتن طرح پیشنهادی و پروپوزال از زبان پاتریک فورسایت

آنچه در زیر می‌آید نکاتی است که پاتریک فورسایت در کتاب مهارت نوشتن گزارش و طرح برای نوشتن پروپوزال و طرح پیشنهادی، گزارش و در کل هر نوع نوشته ای ضروری میداند. با رعایت این کارها نوشته ای حرفه ای تر خواهیم داشت.

نباید ها:
نباید خیلی باهوش باشید.
نوشتن مجالی برای جلب نظر و پیروزی خواننده است نه فرصتی برای ابراز مهارت‌ها و استادی خود.
نباید خیلی پیچیده بنویسید.
سادگی مطالب بسیار مهم است
نباید خودبین و مغرور باشید.
یعنی به جای اینکه به مقاصد و اهداف خواننده توجه کرده باشیم، خودمان از خودمان، شرکتمان، محصولات و خدماتمان صحبت کنیم.
نباید پر ادعا باشید.
استفاده بیش از حد از صفات «برترین» میتواند باعث شکست شود. ضمن اینکه باید جرات بیان باورهایتان را داشته باشید.
نباید ایده بدهید.
نباید بیش از حد از عبارات مقایسه ای و استدلالی استفاده کنید.
نباید با عبارات منفی به بیان نکات بپردازید.
نگوییم «اگر این حالت نباشد، آنگاه ...»، بگوییم «راه حل موجود برای شما ... یا ... است.»
نباید خواننده را کم اطلاع بپندارید.
نگوییم «احتمالا شما نمی‌دانید که... »، بگوییم «هنوز به گوش بسیاری از مردم نرسیده است که... »
نباید در شوخی کردن افراط کنید.
هرگز شوخی نکنید مگر اینکه از تاثیر آن مطمئن باشید.
نباید خیلی زود فواید و نکات مثبت را بیان کنید.
اگر برگ برنده ها را زود رو کنید. دستتان خالی می‌ماند.

بایدها:
بر حقایق تمرکز کنید.
آنچه بیان می‌کنید باید قابل اعتماد و واقعی باشد. با گفتن: «این‌ها تمام حقایقی است که باید بدانید...» این بخش را از سایر بخش‌ها متمایز کنید
از جلوه های بصری استفاده کنید.
عکس‌ها، تصاویر، نمودارها، نقاشی‌ها میتواند گویا تر از متن باشد.
تکرار کنید.
می‌توانید نکات کلیدی را بیش از یک بار بیان کنید. این نکته در تکرار مخصوصا جهت تاکید کاربرد دارد.
زبان را تغییر دهید.
راه هایی را پیدا کنید که یک مطلب واحد را به چند شیوه بیان کنید.
تازه ها را بگویید.
با فرض اینکه شما چیز جدیدی دارید برای مثال یک محصول منحصر بفرد، با چند کلمه مطمعن شویم که خواننده از آن مطلع است.
گیرنده را مورد خطاب قرار دهید.
ما باید بدانیم که برای که می‌نویسیم. چه چیزی را دوست دارد و چه مسائلی خوشایند او نیست.
مخاطب را وادار به ادامه مطلب کنید.
میتوانید در انتهای صفحات جملات را بشکنید تا خواننده مجبور شود برای ادامه جمله صفحه را ورق بزند.
پاراگراف ها را به هم پیوند دهید.
این کار روش دیگری برای ترقیب به ادامه مطلب است. مثلا پاراگراف بعد را با «یک مثال از این مطلب این است که... » و در پاراگراف بعد «اکنون مثال فوق را بررسی می‌کنیم».
توصیف کنید.
واقعا توصیفی بنویسید. بهتر است یک سیستم را با «به نرمی ابریشم» توصیف کنیم تا اینکه بگوییم «کار کردن آن بسیار روان است».
نام افراد را ذکر کنید.
نگوییم «سرپرست بخش الف شرکت»، بگوییم «آقای فلانی، سرپرست بخش الف شرکت».
اعتبار بیفزایید.
استناد بیاورید و در نقل قول‌ها اسامی ها را بیاورید.
تکرار کنید.
می‌توانید نکات کلیدی را بیش از یک بار بیان کنید. این نکته در تکرار مخصوصا جهت تاکید کاربرد دارد. بله این مورد تکراری است! اما آنقدر مهم هست که تکرار آن لازم است. باید نکات اصلی را در هر کدام از نامه‌های تکمیلی، طرح یا نامه اصلی بیاورید.

پی‌نوشت: با تشکر از علیرضا جواهری و مراد سنگر گیر بابت ترجمه خوب این کتاب.
پی‌نوشت 2: این نکات رو در صفحه پنل وبلاگ بصورت یادداشت گذاشتم تا جلو چشمم باشه و قبل از نوشتن بهشون فکر کنم. میدونم که نکات مهمی هستن که بعضی هاش غیر از طرح های پیشنهادی برای دیگر انواع نوشتن هم مفیده.
پی‌نوشت3: این نکات در نوشتن پروپوزال پایان نامه هم می‌تونه کمک کننده باشه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

یک استعاره کامپیوتری و جالب از زندگی

استعاره از زندگی - کامپیوتر

زندگی یک پوشه‌ست، یک فولدر. با هزاران، میلیون ها و شاید میلیارد ها فایل درون اون. فایل هایی با موضوعات و شکل ها و قالب و فرمت های بسیار متنوع.

ولی در مورد این فایل ها یک نکته وجود داره. بعضی از اونها با هم ارتباط دارند. همونطور که بعضی دیگه اصلا ارتباطی به هم ندارند.

آهنگ، فیلم، متن، تصویر، داستان، توصیه، حرف، درس، مفهوم، کلمات، جاها، آدمها، زمان، هدف، ارزش، رابطه، دوست، تفکر، ایده، مهربانی، استعاره، جنگ جهانی، سازمان ملل، ابزار، برنامه، غذا، رفتار، ویتامین، عضو بدن، ریاضی، فرضیه، سکوت و و و از جمله شکل های بسیار متفاوت این فایل ها هستن.

تمام معنای زندگی ما از طرز برخورد با اون فایلها شکل می‌گیره.

در ابتدا نه دستور العملی هست نه کسی که با ما بگه باهاشون چکار باید کنیم.

اما با گذشت زمان یاد میگیریم که فایل ها چی هستن. از درس های مدرسه و دانشگاه. گاهی از تلویزیون، گاهی از حرف های دیگران و دوستان. با نگاه کردن.

و بعد شروع میکنیم به دسته بندی این فایلهایی که میشناسیم. گاهی با نگاه کردن به دیگران الگو میگیریم و یاد میگیریم که چکار باید کنیم و گاهی خودمون به صورت ابتکاری اینکارو میکنیم و نمیدونیم که کار درستی انجام دادیم یا نه. گاهی از کسی میشنویم که چکار باید کنیم و ما هم تصمیم میگیریم که با اون شیوه و اصول فایلهارو نظم بدیم. و به تعداد مغزهای افرادی که روی کره زمین زندگی کردن این دسته بندی ها متمایز از همدیگه‌ست.

استعاره از زندگی - کامپیوتر

هر کاری کردیم. هرجوری که انتخاب کردیم فایلهامون رو نظم بدیم. باید این ها رو حتما یادمون باشه:

1-مسئولیت نظم دادن به اون ها با خودمون هست.

2- اگر ما این کار رو نکنیم فایلها همونطور باقی میمونند.

3- فایلهایی که بهشون نظم ندیم و پوشه بندیشون نکنیم متعلق به ما نیستند. ما با نظم دادن اون ها رو مال خودمون میکنیم.

4- همیشه فایلهایی وجود خواهند داشت که ما اون ها رو نمیشناسیم و درکشون نمیکنیم. انتخاب با خودمونه که بخوایم بشناسیمشون یا نه.

5- کار درستی نیست که بدون شناخت یک فایل اون رو دسته بندی کرد. شاید اون لحظه از جلوی چشم ما بره اما... دسته بندی ما اصالت نداره. ما از این کارمون هیچ چی نمیفهمیم. ما به عمق زندگی و معنی نمیرسیم. ضمن این که میتونیم انتخاب کنیم که بعضی فایلها رو نیاز به دونستنش نداریم و کلا بگذاریمشون کنار.

6- فایلها قابل پاک شدن نیستند. ما فقط فراموششون می‌کنیم.

7- ما در روز میتونیم مقدار معینی از فایلها رو دسته بندی کنیم. و باز انتخاب با ماست که به سراغ کدوم ها بریم.

8- ما ضمن فایل بندی اون ها رو ارزش گذاری و به عبارت دیگه برچسب گذاری میکنیم.

9- مذهب، ایدئولوژی، رسانه ها عاملی برای پوشه بندی و همینطور ارزش گذاری روی فایل ها هستند.

10- ما تا زنده هستیم، زندگی می‌کنیم تا این فایلها رو دسته بندی کنیم. چه بدانیم و چه ندانیم، آگاهانه یا ناخودآگاهانه در حال انجام این کار هستیم.


پی نوشت: این استعاره جالب رو اولین بار در یک فایل از سری فایل های Ted ed شنیدم.

اگه در مورد این استعاره ایده ای به ذهنتون رسید خوشحال می‌شم بشنوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه