پیش نوشت: گاهی وقت ها آدم دوست دارد با خودش حرف بزند و چیزی را که نیاز دارد به خودش از زبان خودش بگوید. گاهی آدم میخواهد با خدای خودش با زبانی ساده حرف بزند. خواسته هایش را بگوید و نیازهایش را مرور کند. گاهی گله کند و گاهی دعا کند. این گونه مطالب بی شباهت به موضوع دل‌نوشته ها نیست اما خب از یک جهت آن ها را باهم متفاوت میدانم. در نیایش ها بر خلاف دلنوشته ها مخاطب حرفم خودم و مخاطب دعایم خدایم است.
----------
محمد؛
چشمانت را باز کن
و دنیا را جوری که هست ببین.
دستانت را برای لمس دنیا؛
بینی ات را برای بوییدن؛
گوش ات را برای شنیدن؛
و زبانت را برای مزه کردن دنیا آماده کن.
آن را آنطور که هست حس کن، دریافت کن و بفهم.
آنچه قبلا بود شاید حضوری مجازی بود در دنیای فیزیکی و واقعی،
سعی کن تکه های پازلی که تابحال کور سر هم کرده ای به این دنیای بیاوری، به دنیای واقعی،
و پازل این دنیای واقعی را قطعه به قطعه کامل کنی؛
آنگاه زندگی و دنیا را آنطور که هست میبینی، نه آنطور که میخواهی یا میخواهند ببینی.