جایی برای مرور زندگی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

دانشکده کشاورزی، لذت کشف نقطه‌ی کور

اگر کرج رو بشناسید و یا اگر برای رفتن به جاده چالوس از پل فردیس و از کنار پارک چمران عبور کرده باشید متوجه درختان بسیار بلند پارک چمران و در آن طرف درختان دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران می‌شید. درختانی بزرگ و قطور که نمای زیبایی را ایجاد کرده اند.
برای پیاده روی زیاد به پارک چمران میرم. اونجا یک محیطه خوبه برای عوض کردن حال و هوا و گردش های خانوادگی. اما دانشکده ی کشاورزی همیشه برام مکان جالب و همینطور عجیبی بود و  ازون جاهایی که نمیتونی حدس بزنی داخلش چه شکلی میتونه باشه. بیش از صدها بار از شمال و جنوب و شرق و غرب این مکان گذشتم اما تابحال نشده بود که بتونم واردش بشم. دانشکده کشاورزی تو زمینی بیشتر از چند ده هزار متر مربع منطقه ی نسبتا بزرگی از کرج رو بخودش اختصاص داده.
دیروز صبح یک پیامک اومد که سمینار ... ساعت 17-19 سالن همایش شهدای دانشکده کشاورزی. فرصتی پیدا شد تا بتونم داخل دانشکده رو ببینم. رفتم و بعد از سمینار حدود یکی دوساعتی توی محیط دانشکده پرسه زدم.
خود اون سمینار جالب بود و در مورد دستگاهی بود که یه زن و شوهر اختراع کردند. دستگاهی که میتونه روی تمرکز بیشتر به افراد کمک کنه. اونجا بود که یه کتاب دیگه هم که خیلی تعریفش رو شنیده بودم برای فروش گذاشته بودن دیدم و با تخفیف گرفتم. کتاب شیب نوشته ی ست گادین. ست گادین یکی از اون ادمهاییه که تو لیستم دارم که باید خودش و تفکراتش رو بهتر بشناسم.
اما برگردم سر محیط دانشکده، داخلش همون قدری که فکر میکردم زیبا و شگفت انگیز بود.
چند تا عکس گرفتم که شمارو به دیدنشون دعوت می‌کنم. کتابخونه هم رفتم اما متاسفانه تعطیل شده بود. یه عکس یادگاری هم تو کافی شاپ دانشکده گرفتم. جای خیلی قشنگیه. بیشتر از اون شاید همون کشف یه نقطه کور و حل شدن یه مسئله بود که حس خوبی به من داد.
دانشکده کشاورزی کرج

دانشکده کشاورزی کرج

دانشکده کشاورزی کرج

محمد مقیسه

دانشکده کشاورزی کرج
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

معنی موفقیت

 خیلی شنیدیم که تعریف موفقیت نسبی است. یعنی ممکن است چیزی که من موفقیت میدانم برای شما موفقیت نباشد.
امروز که داشتم کیف پولم را مرتب میکردم و کاغذهای اضافه را درمیاوردم برگه کاغذ کوچکی رو پیدا کردم. روی اون برگه کاغذ چند ماه پیش متنی رو نوشته بودم تا همراه خودم نگه دارم . روی اون برگه تعریفی بود که در وبلاگ آقای معلم (+) پیدا کرده بودم. من هم به تقلید از او آن را نوشتم و با خودم نگه داشتم.
معنی موفقیت...
هر چه بیشتر می‌گذرد بیشتر معنی آن را متوجه می‌شوم. این برگه همیشه همراهم خواهد بود تا شاید روزی با تمام وجود بتوانم آن را درک کنم.

اینکه اغلب بخندی و زیاد بخندی، اینکه هوشمندان به تو احترام بگذارند و کودکان با تو همدلی کنند، اینکه تحسین منتقدان منصف را بشنوی و خیانت دشمنان دوست نما را تحمل کنی. اینکه زیبایی را درک و تحسین کنی، در دیگران بهترین ویژگیها را ببینی و بیابی، و دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفتی، تحویل دهی: خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه ای سرسبز و خواه با بهبود شرایط اجتماعی.

حتی اگر بدانی یک نفر، با بودن تو، ساده تر نفس کشیده است، تو موفق شده ای…

امرسون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه