بعد از تماشای قسمت اول بنظرم چیزی توی سریال فلش The Flash تغییر کرده بود اما چندان محسوس نبود تا اینکه قسمت‌های دوم و سوم این سریال رو دیشب دیدم. چیزی که به طور خلاصه می‌تونم از ویژگی‌های این فصل بگم یک تغییر حرفه ای واقعا لذت بخشه. اگه با کمی اغراق بگم چیزی مثل اینکه فصل دوم و سوم رو داده باشی به یک خردسال تا بسازه و فصل چهارم کار یک فیلمنامه نویس باشه.
اولین برتری فصل چهارم نسبت به فصول قبل لذت بخش تر شدن کاراکترهاست. این بخش رو از یک سری شخصیت‌های جدی و سخت و خشن به شخصیت هایی جالب میرسونه. برخورد جدی و عاری از طنز که توی دو فصل قبل بود حالا به ادا و اطوارهای بانمک تبدیل شده که اگر برای دو فصل قبل برای این مورد از لغت تحمل استفاده می‌کردی حالا میتونی از جذب شدن به شخصیت‌ها بگی. بری الن که در فصل قبل اتفاقات سختی براش می‌افتاد حالا حتی توی جدی‌ترین صحنه ی فیلم هم اتفاقات خنده‌داری براش می‌فته ، جالب بود توی یه صحنه حتی با خودم گفتم بعد از اون همه ماجرا حالا فلش میخواد اینجوری بمیره؟! ایریس وست که کاراکتر خشکی داشت حالا در موقعیت‌هایی رفتارهایی نشون می‌ده که نشونه هایی از بچگی درونشون هست. در کل رفتار بیشتر شخصیت‌ها تغییرات خوبی داشته که نتایج مثبتی هم روی حس بنده‌ی مخاطب داشت.
اما مورد دوم که خیلی بیشتر این سریال رو جذاب می‌کنه اینه که موضوع هر قسمت واقعا خیلی پررنگتر توی سریال نشون داده می‌شه. قسمت سوم از فصل چهارم سریال در مورد خوش شانسی و بدشانسی بود. در هر سریال این موضوع رو می‌شه در چندین داستان جداگانه درون سریال نشون داد که توی سریال فلش به شکل زیبایی این موضوع برای تک‌تک کاراکترهای اصلی پیش میاد. چیدن حرفه ای این داستان‌ها کنارِهم هم خوب انجام شده.
در کل موارد مثبتی توی این سریال باز هم کشف شدنیه. اگر فصل‌های قبلی این سریال رو ندیدید پیشنهاد میکنم فصل چهارم این سریال رو توی لیستتون قرار بدید.