جایی برای مرور زندگی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شش کلاه تفکر» ثبت شده است

ادوارد دبونو و اهمیت داشتن ایده و نظر

توی اینستا میگشتم که یک عکس نوشته از ادوارد دبونو باعث شد کمی توقف کنم.

ادوارد دبونو رو احتمالا نمیشناسید. دبونو کسی هست که به آدمها طرز فکر کردن رو یاد میده. کتاب مکانیزم ذهن و شش کلاه تفکر هم اثر همین نویسنده و دانشمند هست.

بعد از خوندن کتاب شش کلاه تفکر بود که عاشق طرز بیان و تفکر این نویسنده شدم. توی مطالبی که قبلا در موردش نوشتم بارها گفتم که چقدر قشنگ سخت ترین مطالب ذهنی رو به شکلی ساده برای ما توضیح میده.

It's better to have enough ideas for some of them to be wrong than to always be right by having no ideas at all

بهتر است که به اندازه کافی ایده داشته باشیم و برای بعضی از آنها مرتکب اشتباه شویم. تا اینکه همیشه درست باشیم و در کل ایده ای نداشته باشیم.

میشه از کنار این جمله ساده گذشت یا میشه بهش فکر کرد. میشه اون رو سرلوحه زندگی قرار داد. مثالهایی از آدمهایی که دانسته یا نداسته به این حرف عمل میکنند رو در اطراف خودمون میبینیم. آدمهایی که راجع به امور روزمره شون نظر دارن. خیلی خوب راجع به اونها حرف میزنن و براشون خیلی ساده و حل شدست. راجع به درست کردن شربت خیار سکنجبین و اینکه خیار چطور باید خورد بشه یا اقتصاد و اخبار روز.

داشتن نظر ذهن رو منظم میکنه. گرم میکنه. فرد پر جنب و جوش تو زندگیش خیلی فرق داره با آدم آرومی که اکثرا نشسته یا خوابیده. فرد پر جنب و جوش همیشه آمادست. ذهن هم همینطوره. افراد پر از ایده و نظر ذهنشونو کمتر درگیر چیزاهای منفی میکنند و پر انرژی ترن.

در نتیجه این نظر داشتن گاهی اشتباه میکنن، گاهی مسخره میشن و گاهی هزینه ی زیادی رو برای نظرشون میدن. خواه در زبانشون خواه در فکرشون ایده همیشه وجود داره و ساخته میشه. بی فکر و انرژی بردن هم ساخته میشه چون سالها به این روند عادت کردن.

نداشتن ایده مصداقش آدمهای کمحرف و ساکته. که معمولا وقتی هم که لازمه چیزی بگن ذهنشون کمتر یاری میکنه. چرا که در آن واحد و فی البداهه قراره چیزی بگن. نه از گنجینه افکار و نظرات قبلیشون که با خودشون داشتن. ذهنی سخت دارند و کم تحرک. در حرکت از افکارشون به جلو به سختی میافتندو معمولا روی فکری گیر میکنند و گاهی ساعت ها نشخوار میکنند.

تمرینی اگر بخوام بگم بنظرم این کار رو میتونیم کنیم که برای کاری که در لحظه در حال انجامش هستیم سعی کنیم نظری داشته باشیم. پیش خودمون باشه یا با دوستی که کنارمونه در میون بگذاریم. همین الان بگیم این نوشته در مورد فلان موضوعه و فلان آدم هم قبلا در اینباره حرف زده. وقت غذا خوردن از میزان نمکی که غذا باید داشته باشه بگیم و آیا انکه نمک مفیده یا نه و چرا. یا وقتی که توی مترو حرف کنار دستیمون در مورد موضوعی تو رشته خودمون میشنویم ما هم وارد بشیم. این تمرین یک نوع زندگی کردن در لحظه هم هست. ذهنی که همیشه خودش رو گرم میکنه به صاحبش کمک بزرگی میده. هم از لحاظ فکری هم احساسی و هم عزت نفس.

روز ایده آل برای من روزیه که انقدر در مورد مسائلی مجبور به ایده دادن شده باشم که آخر شب به راحتی به خواب برم.

این هم یادم نره که زندگی همون حفظ تعادل در الاکلنگه.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
محمد مقیسه

ذهن و کارکردش به چه شکل است؟ تمثیلی از ادوارد دبونو

نمیدانم اسم دبونو رو تابحال شنیدید یا نه. اگر اسم کتاب شش کلاه تفکر رو شنیده باشید ادوارد دبونو نویسنده همین کتاب هست. فردی که تلاش میکنه تا به مخاطبانش عاشقانه و مخلصانه فکر کردن رو یاد بده. حس میکنم اگر مثل خودش عاشقانه گوش به حرفهاش بسپریم و به حرفاش فکر کنیم به قدری زیبا فکر و ذهن مارو تراش میده که بعدا میگیم ممنون آقای دبونو و برای همیشه در خاطرمون میمونی برای کمکی که بهمون کردی و دیدی که بهمون دادی تا دنیارو و دیگران رو از همه مهمتر خودمون رو بهتر ببینیم.

اگر به عنوان کسی که حالا داره چهارمین کتاب رو از این نویسنده میخونه بخواید ایشون رو توصیف کنم میگم دبونو احتمالا یه آدم مهربون و عاشق یادگیری بوده. و سعی کرده اون چه که دیگران سعی میکنند با پیچیده کردنش خودشون رو ارضا کنند، به شکلی ساده برای ما توضیح بده.

توی کتاب شش کلاه تفکر بود که در قالب شش کلاه به ما جدا کردن انواع شیوه فکرها رو گوشزد کرد و گفت اگر با هم از این شش کلاه استفاده کنید -کاری که اغلب افراد میکنند- مثل ان میمونه که به مغزتون بگید چند تا هندونه‌ی فکری رو با هم بلند کن.

توی کتاب تفکر جانبی دبونو با ادبیات خودش ساختار فکری خشک منطقی رو در هم میشکنه و میگه بیاید برای پیشرفت و توسعه مغز لعنتیمون کمی هم غیر منطقی فکر کنیم! ولی بعد مارو رها نمیکنه. بهمون آچار و انبردست و یه ماشین اسقاطی میده و میگه بیا و روش تا میتونی تمرین کن تا یادش گبیری و بتونی تو زندگیت موتور فکرت رو چطور تعمیر کنی.

توی کتاب هنر سریع فکر کردن مارو هر روز با چند تا چاقو و بطری نوشابه سرگرم میکنه و بعد از هر درس وقتی نتونستیم مسئله ای رو حل کنیم میشینه  کنارمون و میگه کجا درست و کجا اشتباه رفتم و بعد مگه به این موضوع هم فکر کن.

توی کتاب مکانیزم ذهن... فعلا هیچی نمیگم چون تازه شروعش کردم. این کتاب رو دبونو حدود 50 سال پیش نوشته. اما یه تمثیل جالب رو که تو این کتاب خوندم میگم که توش توضیح میده مغز و کارکردش چه شکلیه.

دبونو در خصوص ذهن اینطور توضیح میده که ذهن مثل کاغذیه که بر روی اون الگوهای بسیار زیادی ترسیم شده. کاغذی که در اتاق تاریکی قرار داره. و چراغ قوه ی کوچکی که بر روی این کاغذ در حرکته.

ما تمام اون الگوها برامون آشناست چرا که خودمون اونها رو تک به تک با تجربیات زندگیمون کشیدیم. اما فضا اونقدر تاریکه که نمیتونیم اون چه روی کل این کاغذ هست رو ببینیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه

معرفی کتاب تفکر جانبی از ادوارد دبونو

بعد از خوندن کتاب شش کلاه تفکر از ادوارد دبونو کتاب دیگه ای ازش گیر آوردم که توی همون کتاب ازش گفته بود. کتاب «تفکر جانبی» اثر دیگه ای از این نویسنده فوق‌العادست. تفکر جانبی نوعی طرز فکره. و اون رو در کنار تفکر عمودی قرار میده. تفکر عمودی همون تفکر منطقی در ماست بدون توضیح اضافه و تفکر جانبی تفکریه که منطقی نیست! اما با بکار بردن اون چیزی که بدست میاریم بصیرته از طریق پیدا کردن راه‌های دیگه.

از فصل هفتم این کتاب -فصلای کوتاهی داره- تمرین های جالبی داره. تمرینهایی با اشکال هندسی و تصویر و داستان داره و حل کردنش تمرین جالبی بود. مثلا یه تصویر نشون میده و میگه این شکل از چه اشکالی قابل ساخته شدنه. اولش شاید پنج، شش یا هفت جواب براش پیدا کنیم اما وقتی توضیحات تمرینها رو میخونیم میفهمیم که قضیه چقدر جالبه و نه ده تا یا 20 تا راه که هزاران راه برای حل کردنشون وجود داشته اما ما ندیدیم. کاری که ما کردیم درواقع در نظر گرفتن منطقی ترین راه ها و نادیده گرفتن و ندیدن راه های دیگه‌ست.

تفکر جانبی کارش دقیقا همینه. پیدا کردن راه های جانبی، نه تاکید و پافشاری بر راه های دم دستی.

بقول دبونو ما اول باید تفکر جانبی رو بشناسیم و اونقدری در بکار بردنش حرفه‌ای بشیم که متوجه نشیم داریم ازش استفاده میکنیم.

کاری که دبونو تو کتاب شش کلاه تفکر انجام داد هم همینه و تقسیم مدلهای فکر کردن به دسته بندی های منطقی و علمی. خیلی خوب هم توضیح میداد که هر کدوم از این شیش تا مدل فکری از جایگاه مخصوص خودشون در مغز استفاده میکنند به بگفته خودش مسیر و شیمی متفاوتی دارند که همین تفکیک این مدلهای فکری رو ضروری میکنه تا مجبور نباشیم با ذهنمون چندتا هندونه رو باهم انجام بدیم.

اما برای اینکه موضوع این دوتا کتاب باهم قاطی نکیند بگم که توی کتاب شش کلاه تفکر 6 مدل فکر کردن معرفی شد که یکی از این مدلها یا به عبارتی کلاه های تفکر کلاه سبز بود که به خلاقیت مربوط می‌شد. و تفکر جانبی که موضوع این کتاب هم هست تا حدود زیادی به کارکرد کلاه سبز تفکر مربوطه. سبز رنگ رویش و سرسبزی که مفهوم خلاقیت و پیدا کردن راه های خلاقانه رو بخوبی نشون می‌ده.

کتاب تفکر جانبی رو به لیست کتابهایی که باید بخونید اضافه کنید. میتونم بگم کتاب های ادوارد دبونو واقعا خوندنیه.

پی نوشت: یه مطلب دیگه هم درباره این نویسنده با عنوان خلاقیت به سبک ادوارد دبونو نوشتم شاید دوست داشته باشید بخونید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد مقیسه