جایی برای مرور زندگی

۷۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادگیری» ثبت شده است

یک استعاره کامپیوتری و جالب از زندگی

استعاره از زندگی - کامپیوتر

زندگی یک پوشه‌ست، یک فولدر. با هزاران، میلیون ها و شاید میلیارد ها فایل درون اون. فایل هایی با موضوعات و شکل ها و قالب و فرمت های بسیار متنوع.

ولی در مورد این فایل ها یک نکته وجود داره. بعضی از اونها با هم ارتباط دارند. همونطور که بعضی دیگه اصلا ارتباطی به هم ندارند.

آهنگ، فیلم، متن، تصویر، داستان، توصیه، حرف، درس، مفهوم، کلمات، جاها، آدمها، زمان، هدف، ارزش، رابطه، دوست، تفکر، ایده، مهربانی، استعاره، جنگ جهانی، سازمان ملل، ابزار، برنامه، غذا، رفتار، ویتامین، عضو بدن، ریاضی، فرضیه، سکوت و و و از جمله شکل های بسیار متفاوت این فایل ها هستن.

تمام معنای زندگی ما از طرز برخورد با اون فایلها شکل می‌گیره.

در ابتدا نه دستور العملی هست نه کسی که با ما بگه باهاشون چکار باید کنیم.

اما با گذشت زمان یاد میگیریم که فایل ها چی هستن. از درس های مدرسه و دانشگاه. گاهی از تلویزیون، گاهی از حرف های دیگران و دوستان. با نگاه کردن.

و بعد شروع میکنیم به دسته بندی این فایلهایی که میشناسیم. گاهی با نگاه کردن به دیگران الگو میگیریم و یاد میگیریم که چکار باید کنیم و گاهی خودمون به صورت ابتکاری اینکارو میکنیم و نمیدونیم که کار درستی انجام دادیم یا نه. گاهی از کسی میشنویم که چکار باید کنیم و ما هم تصمیم میگیریم که با اون شیوه و اصول فایلهارو نظم بدیم. و به تعداد مغزهای افرادی که روی کره زمین زندگی کردن این دسته بندی ها متمایز از همدیگه‌ست.

استعاره از زندگی - کامپیوتر

هر کاری کردیم. هرجوری که انتخاب کردیم فایلهامون رو نظم بدیم. باید این ها رو حتما یادمون باشه:

1-مسئولیت نظم دادن به اون ها با خودمون هست.

2- اگر ما این کار رو نکنیم فایلها همونطور باقی میمونند.

3- فایلهایی که بهشون نظم ندیم و پوشه بندیشون نکنیم متعلق به ما نیستند. ما با نظم دادن اون ها رو مال خودمون میکنیم.

4- همیشه فایلهایی وجود خواهند داشت که ما اون ها رو نمیشناسیم و درکشون نمیکنیم. انتخاب با خودمونه که بخوایم بشناسیمشون یا نه.

5- کار درستی نیست که بدون شناخت یک فایل اون رو دسته بندی کرد. شاید اون لحظه از جلوی چشم ما بره اما... دسته بندی ما اصالت نداره. ما از این کارمون هیچ چی نمیفهمیم. ما به عمق زندگی و معنی نمیرسیم. ضمن این که میتونیم انتخاب کنیم که بعضی فایلها رو نیاز به دونستنش نداریم و کلا بگذاریمشون کنار.

6- فایلها قابل پاک شدن نیستند. ما فقط فراموششون می‌کنیم.

7- ما در روز میتونیم مقدار معینی از فایلها رو دسته بندی کنیم. و باز انتخاب با ماست که به سراغ کدوم ها بریم.

8- ما ضمن فایل بندی اون ها رو ارزش گذاری و به عبارت دیگه برچسب گذاری میکنیم.

9- مذهب، ایدئولوژی، رسانه ها عاملی برای پوشه بندی و همینطور ارزش گذاری روی فایل ها هستند.

10- ما تا زنده هستیم، زندگی می‌کنیم تا این فایلها رو دسته بندی کنیم. چه بدانیم و چه ندانیم، آگاهانه یا ناخودآگاهانه در حال انجام این کار هستیم.


پی نوشت: این استعاره جالب رو اولین بار در یک فایل از سری فایل های Ted ed شنیدم.

اگه در مورد این استعاره ایده ای به ذهنتون رسید خوشحال می‌شم بشنوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

غار افلاطون

مقدمه: اونچه که اینجا خواهم گفت توضیحاتی درمورد تمثیل غار افلاطون هست. من کتاب جمهور افلاطون رو مطالعه نکردم و اطلاعاتم در حد مطالب سایت ها و وبلاگ هاست. اما اون رو از نگاه و دید خودم و با مصادیقی که باهاش این موضوع رو دیدم می‌گم. پس احتمالا تحلیل دقیق نباشه و ناگزیر محدود به ظرف تفکر نویسنده خواهد بود.
غار افلاطون
متن:
طبق گفته ویکی پدیا تمثیل غار افلاطون در کتاب جمهور او مطرح شده. در توضیحی کوتاه آمده که این تمثیل اشاره بر احتمال نادرستی افکار و عقاید انسان داره.
اما غار افلاطون چیست؟
در غار افلاطون عده ای رو میبینیم که جایی بسته شده اند. یا اگر بسته نشده اند از جایشان تکان نمیخورند. نور را میبینند که از بیرون غار به درون می‌تابد اما نمیتوانند یا نمیخواهند از غار خارج شوند. این افراد نشانه آدم های ناآگاه هستند.
در مقابل اینها افرادی هستند که تونستند بندهاشون رو باز کنن، آزاد بشن و از غار خارج بشند. این افراد تونستند از بند خودشون آزاد بشند. تونستند واقعیت رو ببینند. و به آگاهی رسیدن.
و در قسمت دیگر هم سایه های تشکیل شده بر روی دیوار غار رو داریم. این سه عنصر به نظرم قسمت های اصلی این تمثیل پر معنی هستند.
غار افلاطون چندین پیام برای ما داره. شاید ارزش داشته باشه که بارها و بارها بهش فکر کنیم. میدونم وقتی اون رو بفهمیم تعداد زیادی مصداق برای اون در دور و اطرافمون پیدا می‌کنیم.
غار افلاطون
1- افرادی که به خارج راه پیدا میکنند هیچ وقت دیگه به غار برنمیگردند. این واضح ترین دستاورد آگاهی پیدا کردنه. وقتی من توانستم از دست بندها و گره ها و عقده ها آزاد شوم و به بیرون از غار بروم دنیا رو می‌بینم. میفهمم که دنیا فقط این غار و دیوار هاش نیستند. قسمتهای زیادی وجود داره. دنیا بزرگ تر از اون چیزیه که فکرشو میکردیم. حال اگر ما این رو بفهمیم آیا حاضریم که دوباره برگردیم و خودمون رو در غار زندونیم کنیم.
2- افرادی که درون غار هستند و بیرون غار رو ندیدند خروج از غار رو مساوی میدونند با از بین رفتن، با گمراه شدن، با نیست شدن. افراد داخل غار تفکراتشون بر اساس چیزی شکل میگیره که به آنها خورانده میشود. نه از خود انتظار خطر کردن دارند و نه از هم دیگه. آن ها باهم در یک فضای امن از لحاظ ذهنی قرار گرفته اند و حال خوبی دارند. این مردم در مخلص کلام، هیچی نمیدونند. اگر کسی بخواهد از غار خارج شود مانع او می‌شوند و جلوی او را میگیرند به او میگویند اینجا بهترین جاست و ما به دنیا آمده ایم که اینجا و اینشکلی زندگی کنیم. اینجاست که امن و درست و واقعی هست نه جای دیگر. اگر کسی خارج شد. وقتی دیدند که دیگه هیچ وقت برنگشت چه فکری میتوند کنند جز اینکه اون هم نابود شد و یا خوراک حیوانات وحشی شد و یا شاید هم خودش تبدیل به هیولایی وحشی شد. و هر دفعه بیشتر از قبل بر عقاید و تصوراتشون استوار شوند.
3- سایه های روی دیوار خوراک فکری افراد درون غار است. افراد درون غار تنها دنیا را سیاه و سفید میبینند. دنیای فرد بیرون غار هزاران رنگ و با هزاران پدیده و داستان و شکل است. در یک کلام دنیای واقعی است. اما دنیای فرد درون غار ساده است. از کمترین اطلاعات تصمیم گیری ای با بیشترین قطعیت رو میکند. سایه های روی دیوار غار عموما دو چیز است. یکی سایه افرادی که دارند از غار خارج می‌شوند که کم کم محو و کم رنگ تر و در نهایت پاک می‌شوند یا وقتی به دهانه غار میرسند تبدیل به سایه های عجیب و غریب و وحشتاناکی می‌شوند. و گروه دیگه از سایه ها سایه هایی هستند که توسط یک سری افراد روی دیوار غار تابونده میشن. این سایه ها برای شکل دادن به تفکر مردم روی دیوار تابونده میشند. مردم اینها رو میبینند و فکر میکنند که دارن فکر میکنند! در مورد سایه ها باهم بحث ها میکنند و بر اساس آن زندگی خود و پایه های اعتقادات خود را میسازند. آن ها نمیدانند که تفکر واقعی در خارج از غار وجود دارد. آنجاست که دنیای واقعی وجود دارد. آنجاست که تفکر واقعی در آن میتواند شکل بگیرد . و احتمالا هم اولین تفکر در نقد غار و سایه ها و افراد درون آن باشد.
4- اگر روزی فردی که توانسته به خارج از غار برود و دنیای واقعی را به شکل واقعی آن ببیند بخواهد برای کمک به دیگران برگردد و آنها را نجات دهد، با یک کار بسیار دشوار روبرو خواهد شد. با افرادی روبرو میشوی که دیگر مثل آنها نیستی و نمیتوانی مثل آنها فکر کنی و از آن طرف آنها فکر میکنند که تبدیل به هیولا شده ای، گمراه شده ای، شیطان شده ای، و میخواهی آن ها را نیز به نابودی بکشانی. و چقدر سخت است نجات و آگاهی دادن به چنین افرادی. شاید اگر بخواهیم کسی را نجات دهیم برای اینکار افرادی که به سیستم غاری شک کرده باشند و آن ها که در جستجوی حقیقت هستند و یا حتی به مقدار ذره‌ای در درون خود به آن فکر کرده باشند، نجاتشان راحت تر است.
5- و در آخر مصداق های فراوانی برای این تمثیل میتوان در زندگی پیدا کرد. از سایه سازی های رسانه ها و کتمان دنیای واقعی. از آنها که به دام سطوح پایین اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی، انسانی و هزار مورد دیگر  گرفتارند و از درک طبقات بالاتر عاجزند. از آنها که اعتماد بنفس، عزت نفس، واقع بینی، تلاش، انگیزه، و هزار حالت درونی دیگر را در سطح پایینی دارند و با دنیای افرادی که این موارد را در سطح بالا تر دارند ناآشنا و غریبند.
باید دوباره برگردیم به همان درس اصلی تمثیل غار افلاطون و با تمام وجود درک کنیم که احتمال ناردستی افکار و عقاید ما وجود دارد. اگر این عقاید را با جستجو پیدا نکنیم و خودمان به آن نرسیم احتمالش بیشتر است که نادرست باشد.
پیشنهاد میکنم این رو هم ببینید : یه ویدئو به زبان فارسی راجع به غار افلاطون (+)
 این مطلب را با شعری زیبا از افسین یداللهی تمام میکنم.

از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست !
دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟...
با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من
چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من
بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود
حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود
با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود
چیزی شبیه معجزه ... با عشق ممکن می شود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

معرفی اپلیکیشن Simple Mind برای ساختن نقشه ذهنی حرفه ای

اولین بار با عبارت نقشه ذهن وقتی دبیرستان بودم آشنا شدم. چیزی که اون موقع فهمیدم نقشه ذهنی تکنیکی بود که با رعایت یک سری موارد در طراحی اون میتونستیم در بخاطر سپاری و یادآوری موضوعات بهتر عمل کنیم. مبدع این روش رو تونی بوزان میدونند یا لااقل خودش چنین نسبتی رو به خودش داده.
تونی بوزان در توضیح نقشه ذهن میگه که این ساختار دختواره شباهت زیادی به ساختار مغز و ذخیره سازی اطلاعات داره و دلیل اثر بخشی این ابزار رو به همین خاطر میدونه.
نقشه ذهنی به خاطر مرکزیت یکسانی که داره و تقسیم بندی هایی که حول یک مفهوم هست کار رو راحت تر میکنه. ساختار اون به این شکله که موضوع اصلی در وسط قرار می‌گیره و بعد به کمک شاخه هایی برای موضوع اصلی تقسیم بندی انجام میدیم و یک جور هایی اون موضوع رو به جنبه های مختلف تقسیم میکنیم. چنین ارتباطاتی اگه به صورت شبکه ای میبود میشد پیش بینی کرد که چه چیز درهم و برهمی می‌شد.
یکی دیگه از اصول نقشه ذهن کاربرد تصویر و همینطور رنگ های مختلفه. این تصاویر، شکل ها و رنگ ها تاثیر اون رو به مقدار زیادی بالا می‌برند.

تو مطلب قبل نقشه ذهنی کتاب شیب نوشته ست گادین رو قرار داده بودم. در این پست قصد معرفی نرم‌افزاری رو دارم که به کمک اون این نقشه تهیه شد. من با اپلیکیشن اندروید این کار رو کردم. ولی نسخه ویندوز اون هم هست.
قبل از اینکه شروع کنم به ساختن نقشه نرم افزارهای مختلفی رو چک کردم. نرم افزار هایی مثل xmind  و mindomo و چندتا برنامه دیگه.  نرم افزار simple Mind در بین این برنامه ها امکانات بیشتر و ویژگی های متمایز تری داشت. از قابلیت های این برنامه میشه اینها رو گفت:
  • 1-  طرح ها و تم های مختلف و زیاد
  • 2- شخصی سازی بسیار بالا
  • 3- میانبرهای فراوان برای عملکردها
  • 4- قابلیت اضافه کردم تصویر و ایموجی
  • 5- امکان ذخیره سازی در فضای لوکال و همچنین ابری مثل دراپ باکس
  • 6- امکان اشتراک‌ گذاری به شکل و فرمت های مختلف مثل تصویر، فایل، Outline و ...
  • 7- حجم کم و اجرای روان برنامه
  • 8- بیشتر امکانات به صورت رایگان
  • 9- امکان جستجو در متن های ورودی
اپلیکیشن simple mind به خوبی دست ما رو باز گذاشته تا هر نوع نقشه ای رو که دوست داریم و با نزدیک ترین شباهت با چیزی که میخوایم طراحی کنیم.
این اپلیکیشن از طریق گوگل پلی قابل دانلود هست. پیشنهاد میکنم حتما این نرم افزار رو امتحان کنین.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

از شهوت دانلود تا لذت بردن از دانلود

امروز میخوام راجع به یکی از کارهای جالب خودمون یعنی نسل جدید بگم. یک نوع شهوت عجیب. این نوع شهوت در پدر و پدر بزرگ‌های ما هم بوده اما راستش برای ما کمی شکلش عوض شده.
من هم مثل خیلی از آدم‌های دیگه‌ی نسل خودم یک شهوت در خودم دارم. عطش انبار کردن. انبار کردن چیزهایی که اون لحظه احتیاجی نداریم و شاید هم هیچ وقت بهشون احتیاجی نداشته باشم.
به این خاطر بهش میگن شهوت چون بیشتر یک تصمیم غیر ارادی و غریزیه که منطق و فکر خاصی پشتش نیست و صرفا با گفتن اینکه «یک روز ازش استفاده میکنم» خودمون رو برای اون کار قانع میکنیم.
من وقتی کوچیکتر بودم عادت داشتم آرشیو جمع کنم. با بعضی از این آرشیو ها تونستم پول دربیارم و بعضی های دیگه نه. هیچ وقت هم بدردم نخوردن.
بیش از 60 گیگ فایلهای ریمیکس رادیو جوان یکی از اونها بود که تک تکشون رو دانلود کرده بودم. چندیدن هزار فایل موسیقی یک ساعته در انواع و اقسام سبک ها، یادمه یک روز فقط برای اینکه سرعت نت دانشگاه تهران عالی بود رفتم و تا بعد از ظهر چشمم به مانیتور بود. غروب هم عاچمز شده برمیگشتم کرج. یا حدود ده پونزده گیگ کتاب یا چند ده گیگ فایلهای خوانندگان اینور آبی و اونور آبی. یا کمد پر از کتابِ جمع شده و خونده نشده.  همین اوایل امسال هم حدود 300 تا فیلم رو به لطف کار کردن در شیفت شب و نت رایگان همراه اول تونستم دانلود کنم. جوری بود که محدودیت حجم درایو لپتاب فقط مانع دانلود بیشترم شد :) چه ظلمی بود!! و همین امروز که نشستم و فیلم های آموزشی رایگان مکتبخونه رو با اینترنت 6-12 ایرانسل یک سیاحتی کردم و کلی فایل باحال گیر آوردم.
یادمون باشه این نیاز قدرتمند یک چیز طبیعیه و لازم نیست بابتش ناراحت یا شرمنده باشیم. اصلا عیبی نداره که من هزاران گیگ فایل بدرد نخور جمع کنم. حد اقلش اینه که میدونیم یک کار مفید کردیم و اگر کاری نمیکردیم همون ها هم نبود. اونهایی هم که میگن واقعا بیکاری! عوضش میتونستی یه فعالیت مفید و پروداکتیو انجام بدی خودشون بعدا میان و همون فایل هارو ازت می‌خوان یا چند برابر همون وقت رو توی شبکه های اجتماعی به باد هوا می‌سپارن.
اما به قول این مشاورا تجویز راهبردی در مورد این موضوع چیه؟
من خودم که جدیدا دوست دارم این فایلها رو که میگیرم اونها رو داشته باشم و پاکشون هم نکنم اما یک کار دیگه هم انجام می‌دم. ما وقتی چیزی رو دریافت می‌کنیم نیاز داریم که اون رو هضم کنیم و باید هم هضم کنیم وگرنه دلپیچه (میتونید بخونید سرگیجه) چیزیه که انتظار مارو می‌کشه. من به خودم یک برنامه میدم که این فایل رو کی گوش بدم یا کی ببینم یا بخونم. و سعی هم میکنم بهش عمل کنم. با این کار از اوایل امسال ده تا کتاب و سی-چهل تا فیلم و فایل آموزشی دیدم.
این مهمه که چنین وقتی رو و اون هم بطور منظم برای خودمون در نظر بگیریم. نگین که نمیشه. من الان در حال انجام تحقیقات  پایان نامه هستم و حدود 4 ماه دیگه دفاع دارم و شد. خب این بیخیالی نیست و درواقع تعادله. ما باید یاد بگیریم که هرچی رو سر جای خودش داشته باشیم. حذف تفریح، سرگرمی، یادگیری چیزای دلخواه باعث نمیشه که کار اصلی مون رو بهتر انجام بدیم. بنظرم تنها نتیجه ای که داره اینه که باعث کم شدن کارایی، نا امیدی، بی انگیزگی و احساس مرگ می‌شه.فقط باید یاد بگیریم هر چی رو سر جای خودش داشته باشیم. و یاد بگیریم که چطور این کار رو انجام بدیم.
و یک تجویز دیگه اینکه فایلی رو که میدونیم هیچ وقت استفاده نخواهیم کرد بریزیم دور. اولین بار شاید اینکار بینهایت سخت باشه، بالاخره براش هزینه دادیم. اما وقتی اونها رو بریزیم دور و تو دور ریختن حرفه ای بشیم. اونوقت راحت تر میتونیم تصمیمی بگیریم که چی رو میخوایم و چی رو نه. و این مهارت یه مهارت خوبه.
ما خوبه که یادبگیریم از این غریزه و غریزه های دیگه به عنوان یه ابزار استفاده کنیم و گاهی بهشون اجازه مطرح شدن و رو اومدن بدیم. اما خب این هم لازمه که بلد بشیم که قربانیشون نشیم. چرا که در حالت اول منم که انتخاب میکنم که حالا فعال بشه و از فوران لذتش حض ببرم و در حالت دوم دیگه اون انتخاب ما نیست.

پی نوشت یک: دنبال یه تصویر برای این مطلب بودم یک تصویر جالب پیدا کردم که یکجور هایی یک استعاره مفهومی بین اشتیاق به دانلود و انبارداری هم هست. با این معنی که ما در هر دو حالت بدونیم چی کجاست و اگه لازم شد بتونم پیداش کنم. ولی ولی ولی هیچوقت ذهنمون درگیر این که کی استفاده میشه نباشه. چون زمانش که رسید خودمون میریم سراغش.
پی نوشت دو: مکتبخونه یک سایت فوق العاده پر از ویدیوهای آموزشی مفید و رایگانه، در کنارش دوره هایی رو هم داره که با گذروندنش بهمون مدرک معتبر دانشگاه تهران می‌ده . من فیلم های آموزشی فنون مذاکره شعبانعلی رو پیشنهاد می‌کنم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

دکتر هلاکویی و یک استعاره زیبا از احساس خوشبختی

یه فایل صوتی کوتاه از دکتر هلاکویی گوش میدادم با عنوان «خوشبختی کنترل لحظه بلحظه ضمیر و ذهن است». اگر خواستید بهش گوش بدید توی یوتیوب با یک سرچ ساده می‌شه پیداش کرد.

توی این فایل دکتر هلاکویی میاد و خوشبختی رو به صورت علمی تعریف میکنه. این تعریف پر از ایدست و با تکرار حرفهای ایشون سعی نمیکنم ناقص پیامشون رو منتقل کنم. اما به یک قسمتش اشاره میکنم. توی فایل صوتی از یک استعاره درباره خوشبختی استفاده کردن که برام جالب بود. اگر خودمون رو یه درخت بدونیم هر جوانه ای که از ما بیرون می‌زنه و هر شاخه جدیدی که در ما جوانه می‌زنه آن موقع ما حس خوشبختی می‌کنیم. خودمون باید این جوونه رو بزنیم نه اینکه شاخه ای رو از درختی دیگه ببریم و به خودمون وصل کنیم و یا جوانه ای رو به خودمون پیوند بزنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه