جایی برای مرور زندگی

۱۰۰ مطلب با موضوع «روزنوشته ها» ثبت شده است

زندگی راندن ماشین در سرازیری است

این استعاره چند روز پیش به فکرم رسید و یادداشتش کردم تا بیشتر بهش فکر کنم.
زندگی راندن ماشین در سرازیری است.
توقف در سرازیری معنا ندارد چه بخواهی و چه نخواهی به پیش می‌روی.
اگر ترمز دستی کشیده شود مرده ای.
گاهی با سرعت کمتر و گاهی تندتر می‌رویم.
اگر زندگی‌مان را از دنده خارج کنیم، اگر خلاص کنیم. باز هم به پیش میرویم.
گاهی می‌دانیم مقصدمان کجاست و گاهی نمی‌دانیم.
گاهی کیلومتر ها جلوترمان را می‌بینیم و گاهی دیدمان به چندین متر جلوتر محدود است.
هوا گاهی مه آلود است، گاهی صاف، گاهی ابری، گاهی سوزان و گاهی طوفانی.
پیدا کردن و دانستن معنای زندگی قرار دادن ماشین زندگی مان در دنده است.
زندگی که در دنده باشد می‌تواند فارغ از قوانین شیب و جاذبه و اصطکاک به هر جا که می‌خواهد برود. آرام، دنده 3 و شاید هم با نهایت سرعت.
سوخت ما در مسیر زندگی دلخوشی های کوچک، معنا، دوستان و خانواده، هدف و هر چیز مخصوصی که خاص همان ماشین باشد است.
گاهی اگر راه را گم کردیم می‌توانیم از رد لاستیک کسانی که کیلومترها جلوتر از ما هستند و پیشرفت کرده اند کمک بگیریم و راه را بیابیم.
ما نیاز داریم تا در حین طی مسیر از اجزای درون ماشینمان آگاهی پیدا کنیم. و ببینیم چه قوت و ضعف و یا هر ویژگی دیگری دارند.
در مسیر چاله هایی وجود دارند که حتی اگر یک بار درون آنها بیفتیم می‌توانند اکسل و شاسی ما را برای همیشه کج کنند و تا آخر عمر همراهمان باشند.
گاهی در این مسیر بارهایی همراه داریم. این بارهای سنگین طی مسیر را برای ما دشوارتر می‌کنند. فرصتی را که می‌توانیم صرف لذت بردن از مسیر کنیم صرف تحمل و بدوش کشیدن این بارها می‌کنیم.
ماشین بعضی ها قوی تر از دیگران است، برای بعضی ها سبک تر، برای بعضی ها کامیون و شاید نیسان و برای بعضی ها خودرویی لوکس.
اما در این سرازیری کاری که می‌توانیم و باید کنیم و غایت ماست اینهاست: سیستم ماشین خودمان را کم کم و به مرور بشناسیم. هدف و مقصدمان را بیابیم. شیوه کار کردن و قواعد جاری در ماشین و جاده را بشناسیم. اگر این قدم ها را رعایت کنیم دیگر درگیر ماشینهای دیگر نمی‌شویم که شاید بهتر، قویتر و ... از ما باشند. آنها را می‌بینیم، دیگرانی که ضعیف تر از ما هستند هم همینطور. اما فقط میبینیم. نه حسی به این موضوع داریم و نه ذهنمان را درگیر آن می‌کنیم. تمام توان ما در تلاش برای شناختن خودمان است. در قسمت بعد ما ماشینمان را به دنده می‌زنیم. یاد میگیریم و بهینه سازی می‌کنیم. سوخت های خود را پیدا میکنیم و مدان آن را بهتر و بهتر می‌کنیم. مقصدمان را انتخاب می‌کنیم و در تمامی زمان سفر ذهنمان را روی آن متمرکز میکنیم و اخر تمام حرکات و تصمیماتمان به هدف و مقصدمان ختم می‌شود.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

نزدیک ترین دوست

من دوستی دارم. دوستی که نزدیک ترین دوستم است. به این دلیل می‌گویم نزدیک ترین دوست که هر روز با هم قرار داریم حتی در شلوغ ترین روزها. از درونی ترین افکار من باخبر است. و میداند هر روز معمولا به چه چیزهایی فکر میکنم. روزی نیم ساعت، یک ساعت و گاهی تا سه ساعت را هم باهم گذرانده ایم. و در این چند ماه اخیر به ندرت بین قرار ملاقات های ما فاصله افتاده.
بهترین دوست
این دوست شفیق من یک سالنامه کوچک است. از تاریخش هم دوسه سالی گذشته. جلدش پاره شده و به شکل بیرحمانه ای بعضی صفحه های آن با حرف های سخت، پریشان، گاها فلسفی، اغلب کاربردی و تراورشات و یادداشت هایی پر شده . قسمت زیادی از طرز فکر امروزم بی تاثیر از این سالنامه نیست. خیلی جاها به من کمک کرده. و تایم لاینی از افکارم از چندماه پیش را در خود ذخیره کرده.
اما این دوست بی‌جانم چندان هم بیجان نیست. حرف می‌زند. گاهی دکتر هلاکویی می‌شود. گاهی شعبانعلی، گاهی روح دوستانم را در خود دارد. و بیشتر وقت ها می‌شود خودم. می‌نشینم و باهم حرف می‌زنیم. خودم را در او می‌بینم. گاهی وقتها هم خیلی بیشتر از من شبیه من می‌شود! :) این مدل دوستی ها کمتر در دنیای واقعی پیدا می‌شود. خیلی طول کشید تا زبانش را بفهمم. شاید 8 ماه. ولی حالا زبانش را بهتر می‌فهمم و راحت تر باهم اختلاط می‌کنیم. راستش را بگویم هرچه هم از دوستی میدانم از همین دوستم یاد گرفته ام. مثل اینکه پیدا کردن دوست در دنیای واقعی را هم او به من نشان داده. خوش حالم که چنین دوستی دارم.
راستی شاید جالب باشد این را هم بگویم. دوستم به مرور زمان آپگرید می‌شود. اول به شکل دفترچه خاطرات بود. بعد دفتر چه افکار، بعد یادداشت و حالا چهار ماهی هست دفتر چه تمرین مفاهیم. خودش رشد میکنه و سیری پویا داره. منم کاری به کارش ندارم و میذارم خودش روندش رو بگذرونه :)

پی نوشت: دکتر هلاکویی در جایی میگفت «بهترین دوست آدم کتابه. کتاب ها مثل دوستی هستند که روبروی تو می‌نشینند و می‌شوند نویسنده شان و با تو حرف می‌زنند». دوستی چنان عزیز و مهربان که برایت بهترین شغل، بهترین زندگی، علم، آزادی و آگاهی را آرزو دارد . بنظرم این زیبا ترین توصیف از کتاب است. اگر کتاب برایمان چنین نیست. شاید هنوز زبان آن را خوب متوجه نمی‌شویم. مثل مترجمی که جای فهمیدن مفهوم هنوز در کلمات و معنی‌شان گیر کرده باشد.
پی نوشت دو: اگر گاهی چیزی درست پیش نمیرفت و دلیلش رو نمی‌فهمیدیم ، فقط شاید دلیلش این باشه که زبان ما با زبان اون فرق داره. هر چقدر بهتر بتونیم زبون هم رو بفهمیم مسئله کمرنگ و کمرنگ تر می‌شه. دعوتتون می‌کنم به خوندن این مطلب (+)
پی نوشت سه: پس زمینه خاکی تصویر داستانی داره و ایشالا در آینده براش یه دسته بندی جدا درست می‌کنم، سفر های اکتشافی!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

جیبی آنلاین برای آنچه میخواهید بعدا بخوانید - معرفی نرم افزار Pocket

pocket app
شاید برایتان پیش آمده باشد که در وب گردی ها و دور زدن های انلاین و شبکه های اجتماعی مطلبی را ببینید و دلتان بخواهد آن را بخوانید اما آن موقع حالش را نداشته باشید، آمادگی فکری برای مطالعه آن را نداشته باشید، وقت خواندنش را نداشته باشید و یا در حال انجام کار دیگری باشید و در کل به این نتیجه برسید که مطلب خوبی است و باید سر فرصت حتما آن را بخوانم اما الان وقتش نیست.
ما معمولا کار های متفاوتی میکنیم. بوک مارک کردن کار خوبی هست. ذخیره کردن آدرس صفحه هم همینطور. یا یادداشت گذاشتن که بعدا آن را بخوانیم. اما چه میشد اگر جیبی داشتید که میشد این صفحات را در آن بگذارید؟ جیبی با ظرفیت بسیار بالا. جیبی بدون نیاز به اینترنت :)
نرم افزار پاکت Pocket کارش همین است. این نرم افزار از ما میخواهد تا نگهداری این صفحات مورد علاقه را به او بسپاریم. آن ها را نگه میدارد تا بعدا به سراغشان برویم.
اما پاکت فقط همین کار را انجام نمیدهد.یکی از قبلیت های خوب این نرم افزار این است صفحات آنلاین را از قالب صفحات سایت خارج میکند و آن را به شکل دلپذیری در می‌آورد. چیزی شبیه نرم افزارهای کتابخوان. یعنی میتوانید انواع تم ها و شخصی سازی‌ها را روی آن پیاده کنید تا خواندن برایتان دلپذیر باشد. ضمن اینکه با ساده سازی صفحات تمرکز ما را در خواندن افزایش میدهد.
از خوبی های دیگر Pocket امکانات ابری آن است. شما میتوانید بر روی انواع وسائل آن را باز کنید و صفحاتی را که مثلا در کامپیوتر به آن افزوده اید را روی گوشی یا تبلت بخوانید.
میتوانید صفحاتی را که ذخیره کرده اید با دیگر کاربران پاکت به اشتراک بگذارید.
برای خواندن صفحات ذخیره شده در پاکت نیاز به اینترنت نیست. با اتصال به اینترنت نرم افزار با دیگر دستگاه هایی که این اپ را روی آن داریم همگام سازی شده و صفحات را دریافت میکند و بعد برای خواندن دیگر احتیاجی به اتصال نیست و در یک فضای آفلاین کارش را انجام میدهد.
اگر در کامپیوتر از مرورگر موزیلا استفاده میکنید حتما در بروزرسانی های اخیر آن متوجه اضافه شدن یک آیتم کوچک زیبا در قسمت آدرس بار مرورگر شده باشید. راستش مقدمه آشنایی من با Pocket از همین جا بود.
pocket app
حالا صفحات را به کمک آن و با یک کلیک ذخیره و در سر فرصت روی گوشی یا کامپیوتر می‌خوانمش.
بنظرم برای فردی که از محیط آنلاین برای فعالیت هایی غیر از وقت گذراندن و سرگرمی استفاده میکند یکی از ابزار های کار راه بندازو لازم است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

حواس پنجگانه

بیکار بودم و صبح بود. برای قدم زدن و فکر کردن بیرون رفتم.
نزدیکیهای خانه مان یک فرهنگ سرا هست. خاطراتی که از آن دارم برمیگردد به زمان راهنمایی که کلاس های ICDL ثبت نام کرده بودم و با پسر عمویم باهم به آنجا می‌رفتیم. من که هیچی از کامپیوتر نمی‌دانستم ناچار نگاه میکردم تا یاد بگیرم. راستش اوایل نگران بودم از اینکه دست به موس و کیبورد ببرم. بگذریم که بعدش چقدر میخواستم تمرین ها را انجام دهم و پسر عمو جان که بزرگتر بود رخصت نمی‌داد.
کم پیش می‌امد به فرهنگ سرای کوثر کرج و حتی نزدیکش بروم اما چیزی من را دوباره به آنجا کشاند. رفتم داخل مجموعه و لیست کلاس هایشان را نگاه کردم. کلاس ها خوب بود اما بدرد من نمیخورد غیر از یک کلاس. عنوانش بود کلاس افزایش تمرکز حسی و حرکتی. اسمش کافی بود تا نسبت به آن کنجکاو شوم. به بخش مدیریت رفتم و من را به بیرون و به بخش کناری ساختمان معرفی کرد. بخش کودکان :))
هم او و هم مسئول بخش کودکان وقتی دیدند در مورد کلاس ها ازشان پرسیدم اول میخندیدند :). خودم هم خنده ام می‌گرفت. وقتی بعد نگاه منتظرم را دید برایم توضیح داد که این کلاس ها مربوط به کودکان زیر 10 سال است و بدرد من نمیخورد.
کمی حرف زدیم و در مورد روش هایی که آنجا برای کودکان استفاده میکنند پرسیدم. توضیح داد که با بازی هایی سعی میکنند تا توانایی نمرکز را در کودکان رشد دهند. ابزارهایی مثل صندلی طناب و توپ و بعد توضیح داد که چگونه این کار را انجام میدهند.
نحوه درک ما از دنیای ما و از طریق ورودی های 5 گانه ی ماست. هر چه در به کار بردن آنها مهارت بیشتری داشته باشیم رشد میکنند و در درک ما از دنیای اطراف تاثیر زیادی دارند. مثلا توصیه کرده اند که یک فعالیت رو همیشه در برنامه داشته باشیم که نیاز به استفاده از دست در انجامش داشته باشه. این کار به درک ما از دنیای اطرافمون و واقعیت کمک میکنه. مغزی که محروم باشه از این ورودی ها نمیتونه با دنیا ارتباط خوبی برقرار کنه.
از این کلاس که گذشت. ولی باعث شد بیشتر به اهمیت حس ها تو زندگیم فکر کنم. در ظاهر موضوع ساده‌ست، ولی اگر بخوایم نهایت خودمون رو زندگی کنیم لازمه به این مسائل هم فکر کنیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

یک تشکر شخصی از دکتر مهدی اسماعیلی و نشر دیباگران تهران

اگر کسی با مسائل و مشکلات مسیر تحقیق برای پایان نامه آشنا باشه می‌دونه که پیدا کردن یک منبع مناسب گاهی چقدر میتواند سخت باشد. منظور از مناسب منبعی است که همه جانبه و جامع، علمی، مسلط به موضوع باشد و از اطلاعات زائد و پرت دور باشد. این منبع ارزشمند میتونه به ما یک شمای کلی از یک حوزه بهمون بده.
موضوع کلی پایان نامه ام در مورد تحلیل داده‌کاوی بر روی داده های یک سازمان است. تا بحال حدود 160 مقاله و پایان نامه و کتاب در این باره جمع آوری کردم. بعضی هارو خوندم و بعضی هارو هنوز نه. به حدی مسائل اساسی و پایه این حوزه پراکنده و سلیقه ای هست که من تا مدتها گیج بودم و فکر میکردم که کدوم درسته و هرکدوم چی میگه.
اما کتابی که امروز نشستم و خوندمش خیلی از گره های ذهنیم رو باز کرد. به دور از اون پراکندگی ها مطالب به صورت خوبی ساختاریافته بود و به زبانی ساده و همه فهم مطالبی که فهمیدنش به صورت عادی سخته رو توضیح داده بود.
این مطلب رو فقط به یک دلیل و اون هم برای تشکر از دکتر مهدی اسماععیلی و نشر دیباگران تهران مینویسم تا هم بابت این اثر ارزشمندشون یعنی کتاب انبار داده ها و داده‌کاوی ارض ارادتی کرده باشم و هم این کتاب رو به کسانی که موضوع هایی شبیه به من دارند معرفی کرده باشم.
واقعا ممنون آقای اسماعیلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه