دوسه روز پیش برای اولین بار بود که گذرم توی شب به میدان انقلاب افتاد. تصویری که از انقلاب تو ذهنم داشتم یه تصویر روشن روز که صبحا برای رسیدن به دانشکده اون مسیرو طی میکردم و غروب ها موقع برگشت به کرج میآمدم بود. هوا تاریک شده بود اون منطقه حس خیلی خوبی بهم میداد یه عالمه آدم که دنبال کار خودشون در تکاپو ان و کتابفروشی ها و دکه های کنار خیابون که سر رسیدای رنگ و وارنگ توش زیاد بود و دست فروش های کنار خیابون و جنسای ارزون و جالب همش از جذابیت های انقلابه که جای دیگه پیدا کردنش کمی سخت و متفاوت تره. شب اونجا یه دنیای دیگست لااقل برای من که تا حالا اونشکلیش رو ندیده بودم اینطوری بود.