برای اینکه بتونی ادعا کنی کسی رو دوست داری در نگاه من اولین قدم اینه که ببینی چقدر خودت رو دوست داری. مادری که خودش رو دوست نداشته باشه عشق مادر و فرزندیش یه دوست داشتن مریضه. علاقه و عشق و عاشقی هم همینطور اگه این فاکتوری که گفتم توش وجود نداشته باشه میتونه یک رابطه با علاقه وعشق مشروط، نا کامل، یکطرفه، باجی، بر پایه ترس و پس از مدتی خسته کننده و یکنواخت رو ایجاد کنه. توی این جور مواقع پس از مدتی علاقه صرفا میشه تحمل یکدیگر. این فاکتور بنظرم یکی از گزینه های عشق بالغانه هم هست.
آدمی که خودش رو دوست داره به دیگران اجازه سواستفاده ازش رو نمیده. به بلوغ احساسی هم رسیده. در شرایط بحرانی با فکرش و کمی هم احساسش تصمیم میگیره نه صرفا احساسش. خیلی از مردم همینطوری ان در مشکلات زندگی و کاری و چیزای دیگه احساسی رفتار میکنند. لازمه کمی هم معنای این اصطلاح رو هم کمی باز کرد. حرف از احساس این جور مواقع که میشه خیلی ها یاد کارای رمانتیک مهربانانه عاشقانه و دوست داشتنی میندازه اما احساس شامل تمامی حالات و نمود های انسانه، خشم و نفرت، ترس، پریشانی، دلسوزی، عشق، خوشحالی، سرخوشی و چیز های دیگه. اگه گذرتون اول صبح به مترو و ایستگاه اتوبوس افتاده باشه حتما مواردش رو دیدید، مواقع تصادفات همینطور. پس وقتی حرف از احساسی رفتار کردن میشه شامل مواردی مثل خشم و ... هم میشه.
دوست داشتن خود اگه برپایه دلیل باشه یعنی زحمتایی که کشیدم رو قدر بدونیم و بهش افتخار کنیم با ثبات ترین و بهترین نوع دوست داشتنه. نوع دیگش اینه که ما صرفا با حالتی مریض وار و بدون داشتن پشتوانه ای برای دوست داشتن خودمون، خودمون رو دوست بداریم. این حس مارو در رد شدن از موانع زندگی کمک میکنه اما یک مشکل داره و اونم اینکه سطحیه. و چیزی که سطحی باشه ممکنه در شرایطی بشکنه و مسخره تر اون که مارو در شرایط مسخره ای قرار بده. خودخواهی رو هم میشه معادل نوع دوم گرفت. فردی رو تصور کنین که در یک گروهی از افراد مشغول به کاره. خطایی میکنه و همکاراش در مورد کارش باهاش صحبت میکنند اما اون فرد به هیچ وجه قبول نمیکنه که کاری که کرده نادرست بوده و با اصرار دیگران هم پافشاریش بیشتر میشه. من اصطلاح یکپاچگی رو براش استفاده میکنم و ضرب المثلی هم که میگه مرغش یک پا داره هم همین منظور رو میرسونه.
خبر خوب اینه که این دوست داشتن قابل تمرینه، بسته به اینکه چقدر به خودمون زحمت بدیم و چقدر پیش زمینه مناسب تری داشته باشیم کار ما میتونه سخت تر و یا کمتر سخت تر باشه. اینم باید گفت که رسیدن به چیزی که توش زحمت نداشته باشه پشتوانه خوبی برای افتخار به خودمون نمیتونه باشه. باید تو این راه زحمت کشید. چقدر این زحمت ها یک روزی دوست داشتنی میشه.
توی این جا نمیخوام بگم که چطور باید این کار رو کرد چون الان هدفم این نیست. هدفم اینه که بگم بین دوست داشتن خودمون و دوست داشتن دیگران یک رابطه ای وجود داره. ما با دوست داشتن و احترام گذاشتن به خودمون در واقع داریم به نوعی غیر مستقیم دوست داشتن دیگران رو هم تمرین میکنیم.
و اینکه کسی که دوست داشتن خودش رو یاد گرفت دیگه اون ادم قبلی نیست.