قمارباز
نوشتهی فیودر داستایوفسکی
ترجمه جلال آل احمد
انتشارات رهیاب نوین هور
240 صفحه
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی نویسنده مشهور روسی با داشتن 16 عنوان رمان و 18 داستان کوتاه از تاثیر گذارترین نویسندگان قرن 19 بود. وی در 30 اکتبر 1821 به دنیا آمد. در ابتدا با ترجمه آثار نویسندگانی همچون بالزاک و شیلر زندگی میگذراند و سپس با نوشتن رمان کوتاه بیچارگان در جرگه نویسندگان ساختار شکن قرار گرفت و به شهرتی رسید. دو سال بعد رمان های همزاد، آقای پروخارچین و خانمِ صاحبخانه را نوشت. داستایوفسکی در آن سال ها (1849) به دردسر افتاد و بخاطر شرکت در محافل روشنفکرانه به جرم اقدام برای براندازی حکومت به اعدام محکوم شد که بعدا مشمول تخفیف گردید و چهارسال را در زندان گذراند. او در سال 1857 ازدواج کرد. در 1866 رمان جنایت و مکافات را نوشت و در اواخر همان سال بود که رمان قمارباز را در 26 روز نوشت.
رمان قمار باز (The Gambler) روایتگر داستان زندگی خانواده ثروتمندی است که بخاطر بی کفایتی ها ثروت خود را تقریبا از دست داده اند و در مهمانخانه ای زندگی میکنند. این داستان از زبان معلم کودکان این خانواده است. فردی که به بازی قمار علاقهی زیادی دارد و چاره ی مشکلات خود را در قمار میبیند. چیزی که در این رمان من را به خودش جذب کرد شخصیت جالب همین معلم بود. فردی که در بحث ها بدون ترس و با جسارت با اربابان خود به بحث میپردازد و همین بحثها بخش های خواندنی این رمان را میسازد. آلکسی ایوانوویچ یا همان معلمِ بچهها و نگاه و تفسیر او از وقایع میتواند برای خواننده جذاب باشد مثل وقتی که در قمارخانه قرار دارد و افراد دور میز را، کارهایشان را، احساس و حرصشان را و اینکه چگونه در بازی غرق شده اند را میبیند و با خودش به گفتگو میپردازد. داستایوفسکی در این رمان زیبا حالات انسانی غرور، عشق، تحقیر شدن، بزرگمنشی، حرص و طمع و تفاوت طبقه های اجتماعی را به زیبایی به تصویر میکشد.
قمارباز را در ایران تابحال 5 نفر ترجمه کرده اند که ترجمه ی جلال آل احمد شناخته شده تر از سایر است. انتشارات زیادی هم این کتاب را به چاپ رسانده اند که جامی، فردوسی،آوای مکتوب، نارنجستان کتاب، نگارستان کتاب، روزگار و ده ها انتشارات دیگر را شامل میشود.
نقد هایی به این رمان در زبان اصلی و هم در ترجمه ی جلال آل احمد میتوان وارد و به حق دانست. در ابتدا این که داستایوفسکی این رمان را تنها در مدت 26 روز نوشته است و این تعجیل در به انتها رساندن سریع رمان، به دلیل شرط ناشر بود که اگر اثر به موقع تحویل داده نمیشد ناشر امتیاز آن را برای خود برمیداشت. و این شتاب در تهیه رمان میتواند از کیفیت رمان کاسته باشد. اما در مورد ترجمه این اثر هم باید گفت که جلال آل احمد در زمان ترجمهی این اثر تنها 25 سال داشته و به تازگی زبان فرانسه را آموخته بود که نتیجه ی آن ترجمه ای نه چندان دندانگیر بود که بعدا اصلاحاتی هم روی آن انجام میشود. از مواردی که به وضوح در ترجمه ی جلال آل احمد دیده میشود پایبند بودنِ ضعیف به زبان نویسندهی اصلی اثر یعنی داستایوفسکی است تا جایی که ذوق و قریحهی آل احمد در ترجمه ورود کرده که برای خواننده میتواند خوشایند نباشد. جدای از این موارد رمان قمارباز رمانی زیبا و خواندنی است که شما را مدتی با دنیای خودش همراه میکند.
بخشی از کتاب:
در حالی که از قمار خانه بیرون میآمدم، حس کردم که یک فلورین در جیب کوچکم تکان میخورد، به خودم گفتم: «خب، با آن میتوانم شام بخورم.» ولی پس از این که صد قدم رفتم، تغییر رای دادم و همان فلورین را روی «مانک» گذاشتم (قمار کردم). راستی انسان، وقتی تنها در مملکت بیگانه، دور از وطن و دوستان خود و بی اینکه بداند از کجا برای زندگی همان روز خود پولی به دست آورد، آخرین، درست آخرین فلورین خود را به مخاطره میاندازد و به قمار میگذارد، راستی احساس عجیبی سراپایش را فرا میگیرد! من بردم و وقتی بیست دقیقه بعد، قمار خانه را ترک کردم، صد و هفتاد فلورین داشتم.
گاهی، آخرین فلورین آدم، میتواند این معنی را بدهد و اگر همان وقت جرات خود را از دست داده بودم؟ اگر نتوانسته بودم تصمیم بگیرم؟! فردا،فردا همه این ها پایان خواهد یافت.
پینوشت: این معرفی کتاب رو پارسال بود که نوشتم. توی نوشتنش از سه چهارتا منبع کمک گرفتم ولی متاسفانه یادداشتشون نکردم و فقط ویکی پدیا رو یادم هست.
نکته دیگه اینه که وقتی دوباره داشتم این نوشته رو میخوندم منی که این اولین کتاب از این نویسنده رو خوندم چطور تحت نظرات مختلف قبول کردم که حرفها و نقد های دیگران رو تکرار کنم. پس همینجا میگم قسمتی از اون حرفها و نظرات نظرات خودم نیست بلکه حرفهایه که با خوندن نقدهای دیگران منم ازش نوشتم. من هنوز اونقدری نیستم که بخوام آثار چنین بزرگانی رو نقد کنم.
مورد بعد اینکه بنظرم چقدر بی انصافیه اگه الانه کسی رو از روی کارهایی که از انجام دادنشون خیلی گذشته قضاوت کنیم. متاسفانه این اون چیزیه که از بچگی یاد گرفتیم. و اینو ندیدند که انسانی که رشد میکنه میتونه امروز حرف دیروزش رو کنار بزنه و حرف بهتری رو داشته باشه. دقیقا همونطوری که علم پیشرفت میکنه یعنی جایگزین شدن نظرات کاراتر به جای نظرات قبلی