امروز هم میخواهم داستان دیگری از مترو سوار شدنم تعریف کنم. سوار مترو شده بودم که صدای فروشنده های مترو به واگن ما نزدیک شد. فروشنده که دستانش را مثل رخت آویز برای وسیله های مختلف کرده بود تبلیغات دهان به گوش خود را شروع کرد. مسواک، خمیر دندان نانو، خمیر دندان زغالی، هندزفری j5 و ...

من از نانو چیز زیادی نمی‌دانستم. از خمیردندان نانو هم همینطور. من به عنوان یک تحصیل کرده وقتی چیز زیادی نمیدانم احتمالا میتوان کمتر انتظار داشت که افراد کمسن‌تر و عامه مردم در این باره اطلاعات خوبی داشته باشد مگر اینکه بنا به علاقه اش دنبالش رفته باشد که احتمالش خیلی کم است که کسی انقدر وقت آزاد و حوصله برای چنین موضوعاتی داشته باشد.

از خودم می‌پرسم چرا بعضی کلماتی استفاده میشود که نه ما معنی آن را میفهمیم و نه فروشنده. خمیردندان نانو چه چیزی دارد که با دیگر خ دندان ها متفاوت است و این پسوند نانو به چه ویژگی های این خمیر دندان اشاره دارد؟ آیا واقعا اینن نانو به ویژگی خاصی اشاره دارند که مخصوص همین نوه خمیر دندان است؟ شاید درست باشد و شاید هم دروغی بیش نباشد.

بهتر که نگاه کنیم می‌بینیم که این اسمها و حرفهای قلنبه سلنبه سخت فهم روشهایی است برای بازی دادن ما، روشی است برای کسب اعتبار از چیزی دیگر. مثل اینکه به یک کودک بگویی از بین این اسباب بازیهایی که میبینی این یکی قدرت فراکنشپذیری دارد. بعد بگویی این بعنی قدرتش خیلی خفن است. این بچه همان حالتی دارد که ما بعد از مورد سواستفاده قرار گرفتنهایی به این شکل هستیم.

حرفم از خمیر دندان نیست و امیدوارم متوجه باشید که این را برای مثال گفتم. ما همیشه از جایی مورد بازی قرار میگیریم که اطلاعات کمتری داریم.

چند وقت پیش تبلیغ ظروف و قابلمه هایی را در شبکه چم دیدم که فکم از تعجب آویزان شد. نه خنده و نه تعجب بلکه بهت زده بودم از این حجم کارهای شاخدار. در این تبلیغ از بخشهایی از موزیک ویدئوی تیلور سویفت استفاده شده بود. خواننده ای که احتمالا میدانید به داشتن پاهای زیبا معروف است و حدس میزنم پول بیمه ای که برای بیمه کردن پاهای خودش پرداخت کرده برابر با کل سرمایه آن شرکت قابلمه سازی است. حال شما صحنه های متعددی را تصور کنید که رقصنده های موزیک ویدئو از روی قابلمه ها می‌پرند. حتی نمیشود به این کار خندید! :)) بهتر که نگاه کنیم این تبلیغات را برای منه جوان امروزی نساخته اند. آن را در درجه اول برای کسانی ساخته ند که اطلاعات کمی در این رابطه دارند و بعد هم برای مشتریهای مورد نظرش.

در یک مثال دیگر این را تصور کنین که در تبلیغ یک شرکت خودرو سازی یکی از بازیگران بزرگ آمریکایی را بر روی تبلیغ چسبانده باشند که داخل ماشین نشسته و لبخند می‌زند.

این تصاویر برای من یک افتضاح بیشتر نیست اما برای عده ای دیگر یک تبلیغ تاثیر گذار و جالب.

در دنیای تبلیغات استفاده از اعتبار افراد و ... برای تبلیغ خود امری بدیهی است. اما هیچوقت نباید اجازه بدهیم که نا آگاهی ما ابزاری باشد برای دیگران تا از آن برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کنند.