احتمالا شما هم این حرف رو شنیدید که میگه: اگر در مقابل شما دو گزینه قرار میدادند میگفتند یکی از اینها رو انتخاب کنید، استعداد یا ثبات، انتخاب عاقلانه و هوشمندانهتر گذاشتن دست بر روی گزینه ثبات خواهد بود.
ثبات به نظرم یکی از ارزشمندترین صفات اخلاقیای است که میتونم تو خودم پرورش بدم. در حرف اسونه اما حال ما به راحتی میتونه دگرگون بشه. ما کیسه های سیبزمینی در جهانی ماشینی نیستیم که نسبت به دنیای خودمون بیتفاوت باشیم. حال ما میتونه هرروز برنگی باشه مخصوصا اگر نظم خاصی رو توی زندگیمون ایجاد نکرده باشیم. این نظم هرچه درونیتر باشه (به این معنی که فقط خودمون ازش مطلع باشیم) به نظرم شکستنیتره. من معمولا قول و قرارهایی رو راحت تر میشکنم که با خودم بستم، بگذریم از وقتهایی که کلا یادم میره چه قول و قراری بستم! نظمهای بیرونی به دلیل فشار از بیرون و اختیار کمتر ما بر روی اونها کمتر قابل فراموشی یا نادیده گرفتن هستند.
نکتهای که حالا به فکرم میرسه اینه که وجود حس مسئولیت پذیری واقعی هم روی این موضوع تاثیر زیادی داره. کسی که کارش درسته در مقابل فراموشی تسلیم نمیشه بلکه سعی میکنه قول و قرارهاش رو هر طور که شده با خودش حفظ کنه. و این یعنی حفظ ثبات و یکپارچگی در فرد.
ما که هر روز قول و قراری با خودمون میگذاریم، پیام قصاری رو از کسی میخونیم و میگیم میخوام زندگی رو بر پایه این پیام پیاده کنم و برنامه بچینم، با یک باد برنامه و پیام قصار دیگه آن چه در ذهن داریم خواهد رفت.
با ثبات بودن یک هنره و یک مهارت. نمیدونم چرا ولی باثبات ترین آدمها رو کسایی دیدم که علاقه ای به مطالعه ندارند، شاید به این خاطره که خودشون رو در هجوم افکار و ایده ها قرار نمیدهند تا احیانا تضادهای احتمالی کمتری برای خودشون ایجاد کنند و مدل ذهنی خودشون رو به چالش بکشند و سست کنند.
این صفت پسندیده برای من در کنار مفاهیم دیگهای هم عجین شده، شجاعت، استقامت، پایداری و باز هم مسئولیتپذیری. اگر به رسم اینگونه مطالب بخوام به این سوال پاسخی دادهباشم که چگونه ثبات فکری داشته باشیم و یا چگونه ثبات فکری را در خود پرورش دهیم، باید بگمم که احتمالا صحیحترین پاسخی که بتونم به این پرسش بدم این باشه که باید زندگی شفافی داشته باشیم، مسائل حل نشده کمتری داشته باشیم، با خودمون صریح باشیم و از تضاد و تعارض دوری کنیم.
حالا که به آخر این نوشته رسیدم اجازه بدید یکی از قشنگترین جملات قصار اخیر رو هم اینجا بیارم: نقل به مفهوم
خودت رو به چیزی که نیستی وانمود نکن. بلکه خودت رو شبیه چیزی کن که دوست داری باشی. چرا که در حالت دوم پیامی رو که به دیگران میدی اینه که دوست داری برای رسیدن به خواستههات یک جا ننشینی و حرکت کنی.
به قول رضا غیابی یکی از کسانی که در اینستا دنبال میکنم لباس کاری رو بپوش که دوست داری اونکاره باشی و خودت رو باهاش تعریف کنی.