بنظرم درسایی که ادم خودش تجربه نمیکنه فهمیدنشون زمان میبره، یک زمانی در یک جای دیگه یک اتفاقی یا یک چیزی اون حرف و نصیحتی که بهت شده بود و پذیرفته بودی رو یهو وارد دل مغزت میکنه. یک هو میمونی که چی شد، و تاثیری روت میذاره که شاید تا آخر عمرت آویزه ی گوشت میمونه. شنیده بودم که برای اینکه چیزی رو بدست بیاری باید چیزی رو از دست بدی. شایدم بهتره بگم که باید چیزی رو از دست بدی تا چیزی رو بدست بیاری. سادست اما تو فکر من پیچیده شده.
اینو از یه معلم و استاد خوب شنیدم و توی زندگیم بارها داره به شکل های مختلف در جاهای مختلف برام تکرار میشه.
اگه علمی داری و به کسی ندیش و همه اش رو از خودت بیرون پرت نکنی جا برای دانسته جدید نمیمونه، این راز موفقیت خیلی از شرکت هاست. کارمندان کم بازده رو بیرون بریز تا جاشون رو افراد خوب بگیرند یا اینکه آموزششون بده. تولیدت رو ارائه کن کاملش کن، دائم فیدبک بگیر و بعد از این که به حد اعلاء رسوندیش بگذر و بفکر تولید بعدیت باش. توی زندگیت درگیر خودت که باشی دائم در حال مقایسه خودت با دیگران که باشی کجا جا برای تصمیمات مهم توی زندگیت هست. مغز آدم یک ظرفیت داره نمیتونی چند تا کار رو باهم انجام بدی و انتظار بازده بالا داشته باشی. تا فکرهای بیهوده رو دور نریزی و تا خودت رو قانع نکنی برای اینکار شاید هیچوقت بهترینتو نبینی.
به قول همون معلم و استاد ما مثل موشکیم، برای حرکت، برای بالا رفتن باید سوختمون رو به بیرون پرتاب کنیم.