نمیدونم تا حالا چیزی در مورد تفکر سیستمی شنیدید یا نه، خیالتون رو راحت کنم که منم چیز زیادی نمیدونم! اصلا هم قرار نیست در مورد تفکر سیستمی صحبت کنم فقط میخوام به دو تا عامل توی سیستم اشاره کنم.
چیزی به اسم متغیر حالت و متغیر نرخ. به احتمال زیاد این کلمات اولین باره که میشنوید و میخوام بهتون نشون بدم که چرا این دو تا مفهوم رو باید و بهتره که در ذهن داشته باشیم و بهش فکر کنیم.
این حرفها خلاصه ای هست از کلاس درس دکتر مشایخی با عنوان تفکر سیستمی که توی وب راحت میتونید با جستجو پیداش کنین.
تفکر سیستمی این رو میگه که دنیا پر از سیستم هاست.
طبق تعریف کلیشه ای از سیستم: سیستم مجموعه ای از اجزاست که باهم ارتباط دارند و برای هدفی خاص فعالیت میکنند.
بیاید یک سیستم رو بررسی کنیم. بارش باران رو تصور کنیم. یه اتفاق سادست در ظاهر، به نوعی بارش قطرات آب از آسمان به زمین از سمت ابرها.
اما تفکر سیستمی کاری که برای ما میکنه اینه که میاد و توضیح میده که هیچ چیزی خلق الساعه نیست و یکدفعه ای اتفاق نمیافته، بلکه این اتفاق یکی از اتفاقهایی است که در یک سری روندهای طولانی مدت و زمان بر اتفاق افتاده. خب بیاید سرنوشت یک مولکول از این باران رو باهم مرور کنیم. این مولکول که حالا روی گونه مون چکیده احتمالا صدها ساله که هست که به همین شکل وجود داشته. این مولکول هفته قبل در شرق دریای مدیترانه بود. یعنی وقتی یک توریست توی کشور ترکیه باقی نوشیدنیش رو میریزه توی دریا این مولکول وارد دریا میشه. بعد از یک روز بخاطر تابش گرما انرژی مولکول بالا میره و بخاطر همین همراه با میلیون ها مولکول کناریش بخار میشه و به سمت بالا حرکت میکنه و سفرش رو شروع میکنه. بادهایی در مرز ایران و ترکیه این مولکول کمی به سمت جنوب میارن. مولکول میبینه که مدام در مسیر داره با دوستانش فشرده و فشرده تر میشه و حالت قشنگی به خودشون میگیرن. فصل پاییزه و وقتی به نزدیکی های البرز میرسن بخاطر موقعیت خورشید و دمای جو شروع میکنه به برگشتن به حالت قبلیش یعنی مایع و به صدها دوستش پیوند میخوره.
تبدیل میشن به یه قطره و مدام سنگین و سنگین تر میشن. مولکول صدای رعد و برق رو میشنوه. هوا سرده و احساس میکنه داره به سمت پایین کشیده میشه. تا کمی پایین تر میاد باد شدیدی اون رو به سمت شرق پرتاب میکنه. مولکول با سرعت ده ها متر به سمت پایین و شرق حرکت میکنه. توی مسیر میبینه که قطره اون با ده ها قطره برخورد میکنه و مدام قطرش عوش میشه. سرعت خیلی بالاس تا اینکه در ساعت 15:30 در ثانیه 45 وقتی دارید بعد از خریدتون از روی خط عابر پیاده خیابون هفت تیر رد میشید به گونه شما برخورد میکنه.
چقدر سوال ها که میشه پرسید... اون قطره قبل از نوشیدنی کجا بوده؟ از کجا اومده، اتمهاش کی به هم وصل شدن.
راستش وقتی ادامه میدم این سوالات ته ندارن. شاید این اتم رو سالها پیش روی گونه هیتلر فرود اومده باشه یا صورت زیبا رویی! کسی چه میدونه امسال چندبار رفته بالا و باریده و اومده پایین.
تفکر سیستمی میخواد این مدل تفکر رو به ما بده. یک نوع بینش که آمیخته شده با زمان.
اما مقدمه طولانی شد، برسم به متغیر حالت و نرخ.
متغیر حالت یعنی حالت یک چیز در همون لحظه. مثل میزان مهارت من در مکالمه انگلیسی. میزان توانایی من در تعمیر خودرو. میزان وزن من.
و متغیر نرخ ورودی هایی هستن که حالت رو تغذیه میکنن.
بذارید با مثال بگم.
روند با سواد شدن رو در نظر بگیرید. وضعیت ما از لحاظ دانایی در همین لحظه همون متغیر حالت ماست. و نرخ درواقع غذاهایی هست که ما به برای همون حالت خاص به متغیر حالت میدیم. سخت بود؟ یه مثال دیگه. فکر کنید میخواید چاق بشید. وزن شما در هر لحظه عبارتست از متغیر حالت شما و غذایی که مدام به خودتون میدید عبارتست از متغیر نرخ.
متغیر حالت از متغیر نرخ تاثیر میپذیره. اگر نرخ چیزهای افزاینده وزن باشه روی حالت تاثیر افزایده و اگر چیزهای کاهنده باشه (مثل ورزش) باعث تاثیر کاهشی بر روی متغیر حالت میشه.
متغیر نرخ و حالت هر کدوم ویژگی هایی دارند که اینجا جای گفتنش نیست چرا که متن طولانی ای میشه اما به طور خلاصه میگم که متغیر نرخ بر روی متغیر حالت تغییر ایجاد میکنند. متغیر حالت به یک دفعه ای تغییر نمیکنه و اون متغیر نرخه که میتونه درش تغییر ایجاد کنه نه چیز دیگه ای. متغیر نرخ میتونه در کاهش یا افزایش یک چیز باشه. از متغیر های حالت اگر بخوام مثال بزنم میتونم اینها رو بگم. میزان وزن من. میزان دمای کره زمین. میزان علاقه به یک فرد. میزان اعتماد به یک فرد. میزان اعتبار یک فرد در بازار. میزان خوشحالی من.
حالا بیایم اینو در همه جوانب زندگی نگاه کنیم. فکر کنید که میخواید آدم خوشحال باشید؟ با توجه به این حرفها کاری که باید کنیم اینه که روی متغیر نرخ تغییر و دستکاری ایجاد کنیم. یعنی مدام چیزهایی رو به خورد متغیر حالت (میزان خوشحالی) خودمون بدیم که مقدارش رو افزایش بده و مدام خوراک مثبت و افزاینده بهش برسه. چیزی بوجود بیاد که بهش میگن "انباشتگی متغیر نرخ"، یعنی متغیر نرخ دلخواه ما اونقدر زیاد باشه و دم دستش باشه که مدام متغیر حالت ما وقتی گشنش بود برداره و بخوره. یعنی متغیر حالت رو مدام تحریک و به سمت دلخواه بردن. یعنی ورزش کردن برای عضلانی شدن، یعنی کتاب خوندن برای فکر تازه داشتن، یعنی تفریح کردن برای خاطر آسوده داشتن، یعنی صحبت کردن برای فکر باز داشتن، یعنی خیلی چیزها.
اگر فرصتش رو دارید حتما پیشنهاد میکنم که بشینید و فایلهای کلاس آقای مشایخی رو ببیدید. سخته که صحبت های 5-6 ساعت رو در هزار کلمه خلاصه کرد. مکتبخونه