کارآفرینی رو میگن که یه سبک زندگیه. هرکسی توانش رو نداره که کارآفرین بشه کسی که نتونه ریسک رو تحمل کنه کسی که در مقابل فشار عملکردش ضعیف بشه و حساس باشه کارآفرین شدنش سخته. کارآفرینی یک مدل زندگی برای افراده که آزادانه از نیروی فکرش برای رسیدن به پول و شاید از همه مهمتر(حال خوب) که کارآفرینا شاید هدف غیرمستقیم و ناخودآگاه اصلی شون این هست استفاده می‌کنن.
 برای ویژگی های شخصیتی که برای کارآفرین شدن خیلی پررنگه خیلی جاها گفتن و همه جا هست، چیزی که دارم بهش فکر می‌کنم و مهمه این که فرد برای خودش کار کنه، برای خودش زندگی کنه، و یک دنیای برای خودش بسازه که دیگران در اون جایی ندارن و اجازه ورود بهش رو هم ندارن. اون وقت توی این فضاست که شروع به کار می‌کنه و خلاقیت هاش رو بروز میده. از دنیای بیرون الهام می‌گیره، توی این دنیا رفت و آمد می‌کنه، می‌بینه و سوال می‌کنه ، می‌گرده، ذهنش قطعات پازل رو می‌بینه و جایی گوشه ذهنش جمع می‌کنه و در آخر می‌ره و وارد دنیای خودش می‌شه، تکه های پازل رو کنار هم می‌ذاره ، فکر می‌کنه ، ایده ها رو شکل می‌ده ، می‌سنجه . توی این دنیا یه چیزی وجود داره به اسم ایمان، حرفای دیگران رو می‌شنوه مفید هاش رو جمع می‌کنه ، دوباره روی ایدش کار می‌کنه و پخته ترش می‌کنه و حرفای منفی رو که بدردنخوره رو می‌گذره ازش.
به دیگران کار نداره و سرش توی زندگی و کار خودشه. اما توی دنیایی که ما زندگی می‌کنیم و بخصوص ایرانی که توش هستیم خیلی از مردم هستند که بالاجبار کارآفرین شدن. وقتی که زمانش رسید که برن سر کار، کار نبود، با کارگری و کارای ساده شروع کردن و روحیشون کمک کرد که به وضع حاضرشون قناعت نداشته باشند و کاری کنند. مسیرشون رو پیدا کنند و برن جلو و یه روز برن کاری راه بندازن که چند نفر هم کنارش نونی دربیارن. کارآفرینی در کنار حس خوبش ممکنه بخاد که قید چیزایی رو بزنی، گاهی استراحت، گاهی امنیت خاطر ، گاهی پیش خانواده بودن. اما می ارزه به رضایتی که از خودت و کارت داری و ایمانی که یک روزی دیگه اونقدر سخت و محکمه که کوه رو بخای جابجا کنی اولین فکری که به سرت میاد "چطور"ه ، نه "نمی‌شه".