این یادداشت را بعد از خواندن مطلبی جالب با عنوان کنکور: نماد گیر کردن در گذشته مینویسم این مطلب را آقای امیر ناظمی در کانال تلگرامی خودشان (+) منتشر کرده اند. در بعضی سایت ها هم این مطلب نقل شده است.(+ و + و +)
در آن یادداشت آقای دکتر ناظمی به مدارسی به نام مونته سوری اشاره میکنند و شیوه آموزش خاصی که این مدارس دارند. این مدارس توسط خانم ماریا مونتسوری که به نقل از آقای ناظمی نخستین پزشک زن در ایتالیا بودند در قرن بیستم راه اندازی شد. آنچه که من از خواندن متن فهمیدم این بود که دغدغه خانم مونته سوری تربیت و پرورش کودکان بود به طوری که با دنیای واقعی ارتباط و تعامل کارامدتری داشته باشند.

کودکانی که می آموزند چگونه زندگی کنند و چگونه با قوانین این دنیا خود را وفق دهند به طوری که وقتی از مدارس فارغ التحصیل شدند بتوانند از دانسته های خود در دنیای واقعی نیز استفاده کنند و در واقع مهارت های را یاد بگیرند که این مهارت ها در زندگی روزانه به آن نیاز است. و این یک نیاز حیاتی است که باید پرسید آیا در مدارس این روزهای کشور ما چنین رویکردی وجود دارد؟
آقای دکتر امیر ناظمی ویژگی مدارس مونته سوری را در چهار حیطه توضیح می دهد:

1- محیط

2- قدرت تصمیم گیری

3- چالش محوری

4- و راهنمایی
محیط مدارس باید تنوع بالایی داشته باشد. این دیدگاهی است که خانم مونته سوری بر آن باور داشته اند. این تنوع بالا در واقع همان چیزی را شبیه سازی می کند که در دنیای واقعی وجود دارد. در اینجا چیزی به نام تفکیک و تقسیم و جداسازی دانش‌آموزان، آن چه از لحاظ جسمی و معلولیت، جنسی و یا از نظر سطح هوشی و یا از نظر سطح خانواده و ثروت معمول است نداریم.

وقتی به این موضوع فکر می کنم دلم خیلی به حاله خودمان می سوزد، دلم میسوزد که ما سال ها را در مدارسی زندگی کردیم که در آن محیط اطراف ما با آنچه در جامعه بود تفاوت داشت.

با خودم می‌گویم اگر در کلاس ما فردی معلول وجود داشت شاید وقتی من بزرگتر شدم و به مقام و مسئولیتی رسیدم، به یاد داشتن چنین افرادی در تصمیم گیری های مرتبط شغلی یک پیش فرض برای من می‌بود نه اینکه بخواهم حالا تلاش کنم تا این موارد را به یاد بیاورم. اگر قشری ضعیف در کلاس وجود داشت همیشه یادم می‌ماند که آدم هایی هستند که محتاج نان شب خود هستند. اگر فرزند یک فرد دارا و ثروتمند با ما بود من می‌فهمیدم که چنین انسانهایی هم در کشور ما وجود دارند که خرید اتوموبیل برای آن ها مانند خرید یک خوراکی برای ماست. آنگاه دید واقعی تری نسبت به زندگی افراد ثروتمند می‌داشتیم، این را هم میدانم پذیرش بسیاری از اینها که میگویم شاید برایمان در ابتدا درد داشته باشد.
در جای دیگر هم در مورد کشور کانادا خوانده بودم که در آن تنوع ملیت ها و قومیت ها بسیار بالاست. و چه زیبا بود وقتی رئیس جمهور کانادا قدرت کشور خود را در تنوع بالای شهروندان می دیدند. مقایسه این دو موضوع قیاس مع الفارغ است اما میدانم هردو به یک مفهوم و موضوع مشترک اشاره دارند و آن وجود تفاوت های بسیار در یک جمع است.
موضوع دیگر اینکه در مدارس مونته سوری سعی می شود تا مهارت تصمیم گیری به کودکان آموزش داده شود. ما هر روز در زندگی خود از آن استفاده می کنیم و یک نوع مهارت هست و یاد گرفتن آن می تواند در آینده ما تاثیر فراوانی داشته باشد. اما باز هم چیزی که به نظر می‌رسد این است که مدارس امروز ما نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند.
موضوع دیگر چالش محوری است. به نقل از آقای ناظمی در این مدارس به کودکان یاد داده می‌شود که هیچ دستورالعمل ثابتی برای حل یک مسئله وجود ندارد دقیقا همان چیزی که در دنیای واقعی با آن روبرو هستیم. چالش جایی است که یادگیری در آن اتفاق می افتد. ما یاد میگیریم چگونه از پس چیزی بر بیاییم. بگذریم که به بسیاری از ما آموخته شده که از چالش ها دوری کنیم.
در مدارس مونتسوری معلمان نقش راهنما و ناظر دارند. آنها در چالش ها و تصمیم گیری ها به دانش آموزان کمک کننده هستند و نه حل کننده صرف.
این عوامل که از آنها نام برده شد به نظرم اگر به کار گرفته شوند اگر در استفاده از آنها خلاقیت به کار برده شود می تواند آینده‌ی کشورمان دگرگون کند. همانطور که در میان دانش آموزان این مدارس نیز افراد سرشناسی بوجود آمده اند. افرادی مثل لری پیج، سرگئی برین و جوزف بزوس.


پی نوشت 1: داشتم در مورد این موضوع جستجو میکردم، وقتی دیدگاه سایت خبری را نسبت به این موضوع دیدم واقعا هم جا خوردم و هم متاسف شدم. کیهان روش آموزشی مونته سوری را برای معرفی به مخاطبش در حد کلمات «آوازه خوانی و رقص مختلط» پایین آورده.

پی نوشت 2: در آینده بیشتر راجع به این مدارس و شیوه‌ی آموزشی آنها مطالعه خواهم کرد.