جایی برای مرور زندگی

۲۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

سیرِ مدام

این جمله در کتاب «من کیستم» نوشته فلیپ برنارد برای حسن ختام یکی از فصل ها نوشته شده بود. چند روز هست که پس زمینه لپتابم هم شده. برای منی که حدود دو سال در تلاش برای یادگرفتنِ یادگیری بوده ام این جمله با معنی، ملموس و بسیار ارزشمند است.


سیرِ مدام به خرد منتهی می‌شود.

ویلیام بلیک


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

فکر های بی‌فایده، فکر های ابتر

امروز صبح موقع رفتن به پارک داشتم به موضوعی فکر میکردم.

از دیروز با خودم قرار گذاشتم تا فکرم را متمرکز تر نگه دارم و از فکری به فکری دیگه پرش نکنمو همینطور از کاری بکار دیگه وارد نشم یا به صورت کنترل شده وارد بشم. خب توی این دوروز که خوب بود و نتایجش هم که روشن بود. فکر بازتر.
اما موضوعی که امروز داشتم بهش فکر میکردم بی ربط به مطلب من و هزار کار نکرده نبود. شاید پسنتیجه های همون نوشته بود که بهم الهام می‌شد.
گاهی به موضوعاتی فکر میکنیم که بی نتیجه ان، ته و سر انجام ندارن. موقع قدم زدن، موقع کار، از ساختار مولکولی یک جسم گرفته تا سعی در کشف قوانین یک پدیده.
وقتی توی خیابون یک صحنه دعوا میبینم، شروع میکنم به پیدا کردن علت اون. به دلیل اینکه چرا دعوا کردن. چه نوع شخصیتی دارند و در چه محیطی بزرگ شده اند و ... .

 الان بهتر میدونم که مطالب اندکی که میخونم نا خودآگاه به رو میان و شروع میکنن به در هم غلتیدن تا یک گزاره و قانون خاص از توشون بیرون بیاد.
محمد رضا شعبانعلی توی مطلبی حالتی شبیه این رو جالب توضیح داده. رنج و لذت دنیای یک بعدی. میگه که وقتی علت یک چیز رو بتونیم تعریف کنیم برامون لذتبخشه. اما اگر در همون سطح بمونیم، به عمق دست پیدا نمی‌کنیم.

از دلیل نوشتن این مطلب پرت نشم. این افکار ویژگی هایی دارند. کاملا ذهنی و شاید توهمی هستن، واقعی نیستند، بر اساس دانش و اطلاعات اندکمون اند و تلاشی هستن برای توضیح علت یک چیز با همون اطلاعات کم. بخاطر همین معمولا به نتیجه ای که برامون قابل قبول باشه و به رسمیت بشناسیم نمیرسیم. مثل اینکه بخوایم از هیچ به همه چیز برسیم. چه توهمی.
گاهی ذهن ما به طور ساده لوحانه ای سعی در تفکره. اما این تفکر نیست. حالا بهتر میدونم برای اینکه چیزی رو بتونم بفهمم باید غرق در اطلاعات مربوط به اون شده باشم.  اطلاعاتی که برام قابل هضم باشند.
اینبار هم چاره کار نه گفتنه. اگه کمی با خودم روراست باشم خواهم دید که چه فکری ارزش فکر کردن رو داره و چی نداره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

من و هزار کار نکرده

میخواستم برم سراغ پایان نامه ی نیمه کاره ام. از زبان یادم افتاد که خیلی وقت است زبان تمرین نکرده ام.
داشتم به زبان فکر میکردم و جزوه‌هایی که برای خواندنش دارم. مقاله های زبان مرتبط با رشته ام بهتر است یا آن کتاب های زبانی که از دوران  کارشناسی دارم؟ راستی یکی دوتا کتاب داستان کوتاه انگلیسی دارم آنها هم خوبن.
داشتم به پایان نامه و زبان فکر میکردم. یادم افتاد کمی از لحاظ بدنی کم تحرک شده ام. طبقه بندی روانی-حرکتی بلوم را در ذهنم دوره میکنم. مراحلش چه بود؟ اولیش مشاهده و تقلید. دومیش «اجرای» مستقل سومین مرحله چه بود خدا
داشتم به پایان نامه و زبان و کم تحرکیم فکر میکردم. اجرا اجرا اجرا ... راستی کتابی که سال پیش گرفتم را هنوز نخوانده ام. «اجرای ناب به شیوه استیو جابز» شایدم ارائه ناب. یکی از این دو.

داشتم نه به پایان نامه فکر میکردم نه زبان و نه کم تحرکیم و نه کتابهایی که نخوندم. گوشی تو دستم بود و توی تلگرام میچرخیدم. چخوب تو دو تا گروه منشن شدم. ببینم چی میگن.
و این داستانیه از منِ و هزار کار نکرده.
ست گادین حرف جالبی میزنه، نقل به مفهوم میگه اگه مدام از فکری به فکر دیگه بپرید یه موقع میاد که می‌بینید تبدیل شدید به یک پرنده حرفه ای. و آدم های حرفه ای انقدر غرق در مهارتشون هستن که متوجه نیستن چنین مهارتی رو یک روز نداشتن!. (تیکه دومش ابتکار خودمه :))
دکتر فرهنگ هلاکویی هم تعریفی از خوشبختی دارن و می‌گن که خوشبختی کنترل لحظه به لحظه ی ضمیر خودآگاه ماست.
در یک جمع بندی کنترل سهل ممتنع این رفتار با گفتن یک-دو و شاید ده ها «نه» شروع میشه. نه گفتن به خودمون به هر فکری که قراره جایگزین فکر مهم الانمون بشه. اگر در این کار ثابت قدم باشیم  لذت بینظیر تمرکز رو خواهیم چشید.

پی نوشت 1: چیزی که ست گادین میگه اینه: اگه مدام کارها رو قبول و بعد ول کنین موقعی میرسه که میبینید تبدیل شدید به یک ول کننده زنچیره ای.
پی نوشت 2: سهل ممتنع به کاری یا چیزی میگویند که در نگاه اول انجام دادن یا فهمیدنش اسون بنظر میاد اما می‌بینیم که سخت تر از چیزی بود که انتظار داشتیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

تهی از انگیزه

امروز صبح که از خواب بیدار شدم با روزهای قبل کمی فرق داشت. امروز در حالتی از خواب بیدار شدم که هیچ انگیزه ای برای تکان خودن از جایم نداشتم. نمیدانستم چکار کنم. این حالم را خوب درک می‌کردم اما خب کاری بذهنم نمیرسید که برای خودم انجام دهم. سرم را آرام بر روی بالشت گذاشتم و یک ساعت و نیم بعد دوباره چشمانم را باز کردم.

این تجربه ی عمیق خالی بودن از شور و شوق برایم آشناست. چیزی است که هرچه درونش بگردی ذره ای عشق به زندگی را نخواهی یافت.
فکر که میکنم انگار نسبت به این حالت نیز عایق شده ام و دیگر تاثیر چندانی بر من نمیگذارد.
بیدار شدم و کارهای هرروزم را کردم و آماده شدم که برای شرکت در دفاع یکی از دوستان ترم بالایی به دانشگاه بروم. در راه مایند مپ یکی از کتاب هایی که به تازگی خوانده بودم را تا جایی که فرصت داشتم درآوردم، این کار برایم جالب بود.
نفهمیدم تا مسیر دانشگاه چطور رفتم. دفاع بود. دوستان را دیدم و بعدش هم برگشتم.
میگویند اگر هدف داشته باشی اینطوری نمیشوی. میگویم ای کاش مشکل فقط هدف باشد.
حس میکنم نازک نارنجی شده ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه

نرم افزار pacer و یک آمار جالب دیگر

pacer_map_snapshot

قبلا در گزارشی از آمار پیاده روی یک ماه خودم صحبت کرده بودم که به کمک نرم افزار pacer ثبت کرده بودم. این روزها یک سری اعداد جالب دیگر هم از آن بیرون کشیدم که در ادامه می‌آورم. یک امکان فوق العاده دیگر هم توی این نرم افزار پیدا کردم. قابلیت ثبت مسیر و نمایش آن روی نقشه با استفاده از جی پی اس یعنی مسیری که داریم میریم رو روی نقشه نشون میده. برای اینکار نیاز به اتصال به اینترنت و روشن گذاشتن جی پی اس هست. این قابلیت نرم افزار pacer گزارش های جداگانه و دقیقتری به ما نشون میده.

با کمی حساب کتاب فهمیدم هر کیلومتر 1200 قدم هست و من با سرعتی کمی تند تر از قدم زدن میتونم هر 13 دقیقه یک کیلومتر مسیر رو طی کنم. و در هر کیلومتر هم بطور متوسط 60 کالری انرژی مصرف میکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد مقیسه